چقدر دلمان برای نهی از منکر آدمهای کوچه و خیابان اطرافمان می لرزد؟!
طلبه ها واقعا می خواستند بدانند چگونه باید در جامعه ی فعلی
امر به معروف و نهی از منکر کنند، خانم خاتم الحسینی فرمودند:
چرا به محض شنیدن امر به معروف و نهی از منکر چهره ی یک
خانم بد حجاب را در اتوبوس و خط واحد یا خیابان تصور می کنید؟
ما باید از همین محیط حوزه شروع کنیم،چرا فکر نمی کنید اگر خدای
ناکرده طلبه ای ،هم وقت خودش و هم وقت دیگران را در ساعت های
مباحثه بگیرد، نیاز به امر به معروف ندارد؟ همه باید حواسمان به محیط
اطرافمان باشد،وقتی در جاهای کوچک توانستی کسی را ارشاد کنی.
قدرت جسارت و بیانت هم برای تذکر در بیرون بهتر می شود و دیگر
دلت برای نهی از منکر در بیرون از محیط حوزه نمی لرزد.
راستی ما چقدر از کنار این فریضه ی مهم بی تفاوت می گذریم؟
هر 24 ساعت حداقل یک دفعه، باید کل خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوانم.
بازهم فضای حوزه امان را خطبه خوانی استاد زهرایی حفظه الله علیه
صفای معنوی دیگری بخشید،باز هم استاد مهمان حوزه امان شدند.
عالمِی که به یقین علم و عملش را با هم همراه کرده،او که با درد از
مشکلات جامعه سخن می گوید،دیشب نماز مغرب و عشاء را در حوزه ی
علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیها به جماعت اقامه کردند و بعد از آن
خطبه خوانی صدیقه ی طاهره سلام الله علیها را آغاز کردند و چقدر زیبا
می فرمودند که هر 24 ساعت حداقل یک دفعه،باید کل خطبه را بخوانم.
اگر جلسه ای هم نباشد برای خانواده ی خودم می خوانم،گاهی آنها هم
همراهی می کنند تا خطبه را از حفظ شوند.
خدایا چه بندگان باصفایی داری،رحمت و مهربانی خودت چقدر وسیع است
تنها خودت می دانی،کمکمان کن از مسیر بی بی دو عالم حضرت زهرا
سلام الله علیها دور نشویم .آمین یا رب العالمین / م . ی
یادمان باشد هیچ روزی از عمرمان عهد خواندنمان، بی عهد بستن به اتمام نرسد.
تفکر در زندگی انسان نقش بسیار سازنده و اساسی دارد.
برای همین است که وقتی به روایات مراجعه می کنیم،می بینیم.
اجر بسیار بزرگی برای یک ساعت تفکر وعده داده شده است.
خانم قیاسی حفظه الله شبی در جمه طلبه ها فرمودند:من هر
روز دعای عهد می خوانم،روزی شد که آن را عمیق بخوانم؟این آقا
کیست؟برای چه این قد اصرار دارم بر آمدنش؟چرا العجل می گویم؟
از فردا وقتی خواستیم روزمان را با امام زمان ارواحنا فداه شروع کنیم.
یادمان باشد عهدی بخوانیم و پشت سر آن، عهدی دوباره ببندیم.
بیا هیچ روزی از عمرمان عهد خواندمان بی عهد بستن به اتمام نرسد.
معبودا! نام ما را جزء سربازان واقعی یوسف زهرا ارواحناه فداه قرار بده.
بر ثانیه ی ظهور مهدی صلوات.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم / م . ی
با "به من چه؟" تکلیف ها از گردنمان ساقط نمی شود.
بزرگانی که تنها به تکلیفشان می اندیشند، خیلی هم راحت عمل
می کنند، چرا که برای خوش آمدن یا بدآمدن کسی حرفی را بر زبان
جاری نمی کنند،آنها می دانند که وظیفه اشان در حال حاضر این
است که بگویند و استاد زهرایی حفظه الله علیه یکی از آن کسانی
بود که در چند روزی که مهمان ویژه حوزه امان بودند، این خصلت بارز
در ایشان هویدا بود،برخورد زیبایی را که نمایانگر توجه به وظیفه در
هر مکانی ست را خانم قیاسی حفظه الله علیه که در مجلسی از
این عالم بزرگ شاهد بودند را برای طلاب بازگو کردند، تا همه بفهمیم
که کار باید فقط برای رضای خدا باشد ایشان فرمودند:"در مجلسی
که حاج آقا زهرایی دعوت شده بودند تا خطبه ی فدکیه ی حضرت زهرا
سلام الله علیها را بخوانند،در آن مجلس تعدادی کودک هم بود،یک
دفعه کودکی را صدا زدند،رکسانا… رکسانا…در این موقع استاد به آرامی
و از روی محبت فرمودند: رکسانا دختر کیست؟ پدر بچه را نشان دادند.
استاد فرمودند:رکسانا معنی اش چیست؟ معنی اش را نمی دانستند.
فرمودند:ا سم این کودک را اگر صلاح بدانید عوض کنیم،موافقت شد.
استاد چند اسم پیشنهادی دادند و آنها اسم “حوراء” را از بین اسامی
پیشنهاد شده برگزیدند،با این کار پدر و مادر کودکی دیگر هم که در
مجلس حاضر بودند ،خواهش کردند نام کودک آنها را هم استاد در آن
مجلس عوض کند و آنها اسم کودکشان را که “دیانا” بود با نام “مهدیه “
عوض کردند.
در این موقع حرف خانم قیاسی که به این جا رسید فرمودند:از این به بعد
آنها کودکشان را با نام جدید صدا بزنند یا نه؟استاد دیگر تکلیفی ندارد.
آن چه مهم است این است که استاد آن جا با خود نگفتند به من چه؟
من خطبه ام را بخوانم و بروم و یا شاید کسی ناراحت شود.
خدایا ما را روز به روز با وظایفمان آشناتر از قبل بگردان.
نمی دانم چگونه باید تکلیفم را انجام دهم، نه اینکه خجالت بکشم،یا بترسم که مسخره ام کنند،نمی دانم چگونه بگویم؟
در هر لحظه از ندگی باید به این مطلب اندیشید که تکلیف من الان چیست؟
علمای ما از همه بیشتر عمر می کنند،کمتر از همه بیماری های سخت
دارند،اغلب علما به خاطر کهولت سن از دنیا می روند، ولی شما مرگ
ومیر های دیگر را می بینید که خیلی زیاد است، علما به علمشان عمل
می کنند و به یک نکته اعتقاد راسخ دارند،آنها تکلیفشان را انجام می دهند
و چون بحث تکلیف است راحتند.
این ها قسمتی از بحث های زیبای سرکار خانم قیاسی حفظه الله بود،کاش
ما هم تکلیفمان را درست انجام می دایم،طلبه ای می گفت:نمی دانم
چگونه باید تکلیفم را انجام دهم،نه این که خجالت بکشم، نه این که بترسم
که مسخره ام کنند،آخر در اطراف ما خیلی ها حجاب را رعایت نمی کنند.
چگونه می توانم با آنها برخورد کنم؟برایم خیلی سخت است.
در این هنگام خانم اعرابی که مدیر داخلی طلاب پاره وقت هستند،در
جواب سوال ما که پرسیدیم: استاد آخر ما چه کنیم؟با لبخند گفتند:باید
به آنها بگویید،راه دیگری ندارد.راستی دوستان گلم نظر شما چیست؟
زندگیتان چون آب زلال و جاری
وقتی همه ی کارهایت برای خدا شد،این میان ناامیدی چه مفهومی می تواند داشته باشد؟
بعضی وقت ها ناامیدی و یاس به سراغت می آید و تو را رها نمی کند.
نمی دانم تو دوست عزیز هم این لحظات تلخ را تجربه کرده ای یا نه؟
چند شب پیش خانم قیاسی،مدیریت محترم حوزه ی ما بحث خوبی
در جمع طلبه های خوابگاهی ایراد کردند.ایشان فرمودند:"در آیات و
روایات ما را از یاس و نا امیدی ممنوعمان کرده اند و یاس حتما از شیطان
است،او می آید تا شما را از راه حق باز دارد،با خود می گویید حالا چه
فایده دارد این همه که درس خواندم،نماز خواندم،آخرش به کجا می رسم؟
آری انسان باید همیشه از خود سوال کند ، او باید مدام از خود بپرسد:
من کی ام؟کجا می خواهم بروم؟ از خود پرسیدن خیلی قدم مفید و
مثبتی ست.
در زندگی دغدغه اتان این باشد اگر خوشی ست یا ناخوشی،همه به
خاطرخدا باشد،کاری نکنید با دست خودتان به معصیت بیفتید.
آن شب مدیر مهربان ما خواست به ما بفهماند وقتی کارت هدفی دارد و
همه ی اعمالت برای خداست، این میان نا امیدی چه مفهومی می تواند
داشته باشد؟ سایه ی امیدواری همیشه بر زندگیتان مستدام دوستان خوبم.
م . ی