در زیر این آسمان کاری به اندازه انسان سازی ارزش ندارد.
دکتر محمد نهاوندیان در باره ی استادش مرحوم علامه کرباسچیان
می گوید:توصیه همیشگی او به ما این بود که در زیر این آسمان کاری
به اندازه انسان سازی ارزش ندارد ،اگر نمی توانی همه عالم را هدایت
کنی،یک نفر را پیدا کن و کلامی را که به تو امانت رسیده است به او
منتقل کن ،اگرهر کس دو نفر را هدایت کند و آن دو نفر هر کدام دو نفر
را با تصاعد هندسی همه بشر هدایت می شوند.
معبود مهربانم!دستمان را مثل همیشه بگیر و کمکمان کن تنها بنده ی
تو باشیم.آمین یا رب العالمین
بیژن شهرامی ،در سیره خوبان،به نقل از مجله افق خانواده 7 اسفند1392
اگر در گوشه و کنار،به کسی ظلم شود،فردای قیامت از شما هم باز خواست می کنند.
شخصی خدمت حضرت آیت الله آقا سید جمال گلپایگانی رحمة الله
رسید و عرض کرد:من از منسوبان فلان مقام بلند پایه هستم، که
اتفاقا از علاقه مندان شماست،اگر امری دارید تا خدمت ایشان ابلاغ
کنم.
آقا فرمودند:"من خواسته ای ندارم،الّا این که از طرف من به ایشان
بگویید: اگر در گوشه و کنار،به کسی ظلم شود،فردای قیامت از شما
هم بازخواست می کنند.”
خداوندا!رذائل اخلاقی به ویژه ظلم را از قلب هایمان بیرون بفرما و روز
به روز بر معرفت ما بیفزا.آمین یا رب العالمین
منبع:یک شمع روشن کنید،جلد2،بیژن شهرامی به نقل از روزنامه ی
افق خانواده
آیت الله وحید خراسانی رضوان الله تعالی:این برنامه را تا زنده هستید،از دست ندهید.
امشب به وبلاگ زیبایی که دوست خوبم خانم مطلوبی آدرس داده بود رفتم
وبلاگی که شهید42 نام داشت.
دیدم در درس اخلاق حضرت آیت الله شیخ حسین وحید خراسانی نکات
زیبایی برای عمل مطرح شده که سفارش این عالم وارسته ست ،با خودم
گفتم شما را هم از آن مطلع کنم تا ان شاءالله همگی نزد خدای بزرگ ماجور
باشیم.ایشان می فرمایند:”همه اتان این چند کلمه را عملی کنید:
هر روز صبح، بعد از نماز صبح، دعای عهد را بخوانید،رابطه ا تان را با
امام زمان حفظ کنید،شما خدمتگزاران حضرت زهرا (سلام الله علیها) هر
روز این برنامه را عملی کنید:بعد از نماز صبح، یازده مرتبه سورهی توحید
را بخوانید،وقت خواب هم، یازده مرتبه؛بین روز هم که بیکار هستید.
هر چه بیشتر بخوانید، بهتر، از صد مرتبه کمتر نشود،همه را به امام
زمان (علیه السلام) هدیه کنید،این برنامه را تا زنده هستید، از دست ندهید.
با خواندن هر صد مرتبه سورهی توحید، گناه پنجاه سال آمرزیده می شود.
عظمت مطلب این است،آن را هم هدیه به امام زمان عج الله تعالی فرجه
بنمایید.معبودا به ما توفیق عمل به این دستور العمل زیبا عطا بفرما.
جونم مگه تو عزیزتر فاطمه ی زهرایی؟!
وقتی داشتم شرح زندگی نامه ی عالم بزرگوارشیخ غلامرضا فقیه
خراسانی رحمة الله علیه را می خواندم به جواب زیبایی رسیدم در مورد
مشکل زندگی دوستی که ذهنم را به خود مشغول کرده بود،نوه ی دختری
شیخ به نام حاج حسینعلی کاظمینی می گویند:روزی که والده اشان گریان
به منزل حاج شیخ می روند و از مشکلات زندگیشان می گویند،ایشان بدون
لحظه ای وقفه به او می گویند:"جونم مگه تو عزیزتر فاطمه ی زهرایی،زود
برگرد خانه تا کسی تو را ندیده است.
دخترم!این دنیا برای خوشی خلق نشده و اصلا خوشی دنیا توام با ناراحتی
است،مجموع این ها را که جمع بندی بکنند،اسمش را می گذارند دنیا”
نوه ی شیخ می فرماید:” بعداز آن،والده زندگی خیلی خوب و آرامی پیدا
می کنند و اگر آن روز ایشان والده را به خانه راه می دادند و یا از ایشان
بدون تحقیق حمایت می کردند،هر روز جنگ و دعوا و قهر واقع می شد.”
منبع:تندیس پارسایی،میرزا محمد کاظمینی، قم،صحیفه خرد،چاپ1392،7 ص 580
خطا ب ها گاهی چقدر درس آموزند / همیشه که نباید تو بر من حاکم باشی!!!
هرگاه غذای لذیذی به دست ما برسد آن را می خوریم،هر
گاه لباس زیبایی داشته باشیم، دوست داریم زودتر آن را
بپوشیم،اما وقتی در احوالات شیخ غلامرضا فقیه خراسانی
رحمة الله علیه دقیق می شوی، می بینی یک کار زیبا انجام
می داد،کاری که می تواند برای همه ی ما درسی آموزنده
باشد.
می گویند:"هرگاه غذای مطبوع یا لباس مرغوبی به دستم
می رسید،آن را کنار می گذاشتم و خطاب به نفس می گفتم:
شرط استفاده از این غذا و لباس ،به جا آوردن فلان عمل عبادی
یا امساک یا شب زنده داری است،وقتی آن عمل را انجام می دادم
آن لباس و غذا را به طلاب دیگر می دادم و خودم از غذای ساده و
لباس معمولی استفاده می کردم و به نفس خطا کرده، می گفتم:
که نبایدهمیشه تو بر من حاکم باشی و خواسته های خودت را به
من تحمیل کنی، من هم در مبارزه باید سر تو کلاه بگذارم و غالب
شوم.”
اقتباسی ازویژه نامه هشتمین همایش تجلیل از فرهیختگان حوزه علمیه یزد
آیت الله شیخ غلامرضا فقیه خراسانی رحمة الله علیه:"دست این سید راببوس،نه دست من را که خود رانوکر سادات می دانم."
لحظه به لحظه ی زندگیشان برای من و تو درس زندگی ست،از
علما و بزرگانی می گویم که مثل من و تو روی همین کره ی خاکی
زندگی کردند و نفس کشیدند،در کوچه های خاکی روستا گام بر
داشتند و در کنار همین مردم چند صباحی به ساده زیستی سپری
کردند و با کوله باری از اعمال صالح راه سفر در پیش گرفتند.
از آیت الله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی رحمة الله علیه سخن
می گویم،در باره او که نوشته اند اگر کسی به نشانه ی ادب
می خواست دستشان را ببوسد از این کار خود داری می کردند و اگر
در این هنگام سیمای نورانی اشان به سیدی می افتاد خطاب به آن
شخص می فرمودند:"دست این سید را ببوس،نه دست من را که خود
را نوکر سادات می دانم.”
اقتباسی از ویژه نامه ی هشتمین همایش تجلیل از فرهیختگان حوزه علمیه یزد