ملا عباس تربتی و مال مردم
حسینعلی راشد،فرزند ملا عباس تربتی در یاداشت های خود
می نویسد:"من و برادرم، هر دو جزو طلاب علوم دینی بودیم و
پدرمن در تمام عمر یک شاهی از وجوهی که نزد او می آوردند به
ما نداد؛حتی ما را چنان ترسانده و تربیت کرده بود که واقعا اگر
می خواستیم دست به آنها بزنیم،خیال می کردیم،دست به مار و
عقرب می زنیم.
من جوان بودم و در مشهد درس می خواندم،ایام تابستان به تربت
رفته بودم نزدیک غروب بود؛مادرم پول خرد لازم داشت؛پنج قران نقره
که در آن زمان رایج بود،آورد به پدرم گفت:
این پنج قرانی را با آن پول ها خرد کنید؛پدرم گفت:با این ها خرد نمی کنم
بفرستید سر کوچه در دکان بقالی خرد کنید.”
منبع:فضیلت های فراموش شده،ص-102-101 از کتاب روزی حلال ص54
بیت المال در نظر شیخ انصاری رحمة الله علیه
در دوران زعامت و مرجعیت شیخ انصاری رحمة الله علیه
هنگامی که سیل حقوق شرعی به سوی او سرازیر بود
خانواده ی شیخ در وضع سختی به سر می بردند و از نظر
اقتصادی در تنگنا بودند؛زیرا،شیخ برای هزینه های منزل مبلغ
ناچیزی اختصاص داده بود.
خانواده ی شیخ نزد یکی از علما که نزد شیخ از احترام و منزلتی
برخورداربود،از کمی مقرری خود شکایت کردند و از او خواستند، در
این باره با شیخ گفتگو کند تا اندکی بر مقرری آنان افزوده شود،آن
عالم خدمت شیخ شرفیاب شد و خواسته ی خانواده ی وی را بیان
کرد.
شیخ به سخنان وی کاملا گوش فرا داد؛ولی،هیچ پاسخی نداد.
روز بعد وقتی شیخ به منزل آمد به همسرش گفت:لباس های مرا
بشوی و آب چرکین آنها را دور نریز! همسر وظیفه شناس و متدین
فرموده ی شیخ را انجام داد و نزد شیخ آمد؛شیخ فرمود:آب چرکین
را بیاور!وقتی که همسرش آب را آورد،شیخ به او فرمود:بنوش!با
تعجب گفت:بنوشم؟این چه امری است؟این آب مورد تنفر طبع
است و عاقل چنین کاری نمی کند.
شیخ فرمود:پس اکنون ژرف بنگر و نیک گوش کن!این مال هایی
که نزد من است،در نظرم مانند همین آب چرکین است؛همان
گونه که تو نمی توانی و نمی خواهی این آب را بنوشی؟من هم
حق ندارم به شما بیش از این برای مخارج بپردازم؛زیرا،این اموال
حقوق فقیران است و شما با سایر مستمندان در نظرم یکسان
هستید.
منبع:گزیده ی سیمای فرزانگان ص 303 به نقل از مکاسب ج 1
ص 129-128 از کتاب روزی حلال ص 41-40
حقیقت گناه از زبان مقدس اردبیلی رحمة الله علیه
مقدس اردبیلی رحمة الله علیه از علمای بزرگ و
وارسته ای است که چندین بار به دیدن حضرت مهدی
عج الله تعالی فرجه الشریف موفق شده است؛ طلبه ای
جوان از وی پرسید:آیا شما هم گناه می کنید؟
مقدس اردبیلی رحمة الله علیه لبخندی زد و فرمود:
“این چه پرسشی است!همه ی انسان ها جایز الخطایند!”
آن طلبه گفت:"می دانم انسان ها گناه می کنند،اما،شما
چی؟”
آن مرد وارسته فرمود:"الله اکبر!چون اصرار می کنی جواب
می دهم،خیر من گناه نمی کنم.”
باز وی پرسید:"آیا فکر گناه هم نمی کنید؟”
فرمود:"نه عزیزم!فکر گناه هم نمی کنم.”
باز آن طلبه پرسید:"آیا مگر ممکن است انسان فکر
گناه نکند؟”
مقدس اردبیلی رحمة الله علیه در پاسخ وی فرمود:
“بله ممکن است،اکنون من از شما سوالی دارم؛آیا
شما نجاست را می خورید؟”
طلبه ی جوان پاسخ داد:"نه!
مقدس پرسید:"اکنون بگو ببینم آیا فکر خوردن نجاست
را می کنی؟"پاسخ داد:"خیر!
مقدس اردبیلی رحمة الله علیه فرمود:
“گناه نزد من مثل آن شیء نجس و ناپاک است.”
تجسم اعمال،ص52-51،با اندکی تغییر از کتاب روزی
حلال ص174
نمایش عشق
استاد پرنیان آن شب از زیبایی گفتند، از این که بی بی زینب کبری
سلام الله علیها زیبایی کربلا را به چشم خویش می بیند و حادثه کربلا
را با ناشکری خراب نمی کند، آن چه او می بیند تنها دلدادگی برادرش
به خالق مهربان است، عشقبازی یارانی را نظاره گر است که به فرموده
برادرش، با وفاتر از آنها را جایی سراغ ندارد.
استاد آن شب فرمودند: زیبایی نگاه بی بی زینب کبری سلام الله علیها
جزء زیبایی معنوی بود، وگرنه همین جور بخواهی به حادثه ی کربلا بنگری.
کشتن بود و کعب نی و آتش زدن و بدن های بی سر و….
اما زینب شاهد لبیک یاران است به برادر،شاهد این که قاسم سیزده ساله
هم می خواهد فدای عمو شود، حتی شش ماهه هم…
حرف های علمدار در شب عاشورا هم نمایش عشق زیبایی ست که در
هیچ جای دیگری یافت نمی شود.
عاشقان،این ها همه درس های بی نظیر عاشوراست تا همیشه ی تاریخ.
اقتباسی از سخنان ارزشمند استاد پرنیان در پایگاه شهید سعیدی یزد
" ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی است که دوست می دارد."
علامه محمد تقی جعفری رحمه الله علیه می گفتند:
عده ای از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند.
تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند،موضوع این
بود: «ارزش واقعی انسان به چیست؟»
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم، مثلا
معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است،معیار ارزش بنزین به مقدار
و کیفیت آن است،معیار ارزش پول پشتوانه ی آن است،اما معیار
ارزش انسان ها در چیست؟
هر کدام از جامعه شناسان صحبت هایی داشتند و معیارهای خاصی
را ارائه دادند.
بعد وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم : اگر می خواهید بدانید یک
انسان چقدر ارزش دارد،ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی
عشق می ورزد؟
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است ،در واقع ارزشش به
مقدار همان آپارتمان است، کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش
به همان میزان است.
اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه ی خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم، وقتی جامعه-
شناسان صحبت های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود
ایستادند و کف زدند،وقتی تشویق آنها تمام شد من دوباره بلند شدم
و گفتم:
عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی علیه السلام
است،آن حضرت در نهج البلاغه می فرمایند: «قِیمَهُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ»
ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی است که دوست می دارد».
وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه ی احترام به وجود مقدس
امیرالمؤمنین علی علیه السلام از جا بلند شدند و چند بار نام آن
حضرت را بر زبان جاری کردند.
این مطلب زیبا رو دوست خوبم خانم زهرا مصطفوی فرد در سامانه آموزش
مجازی قرار داده بودند که از ایشان کمال تشکر را دارم.
دو چیز در قیامت خیلی به کار انسان می آید.
این سفارش علامه امینی رحمة الله علیه به فرزندش است،پدری
که به فرزندش سفارش می کند، دو چیز در قیامت خیلی به کار
انسان می آید:اول زیارت عاشورای مداوم است و دوم زیارت قبر امام
حسین علیه السلام که اگر نتوانستی به زیارتش نائل شوی در مجالس
عزاداری بر سید و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام شرکت کن.