کافی ست فقط سیم ارتباطی ات را به او وصل کنی،چرا که نامش کریم است.
در این که خدا ما را آفریده و دوستمان دارد شکی نیست،خداوند از پدر و مادر
هم برایمان دلسوزتر است ،وقتی با او حرف می زنی؛ اگر کوهی از غم هم
بر دلت سنگینی کرده باشد ،آرام می شوی و حالی خوش به تو دست می دهد.
خداوند صفات زیادی دارد،یادم می آید خانم قیاسی داستانی را در یکی از
سخنرانی هایشان عنوان کردند.
ایشان فرمودند:شخصی اعرابی و بیابان گرد آمد خدمت رسول خدا
صلی الله علیه و آله _شاید چوپانی بیش نبوده است_
از پیامبر اکرم که درود خدا بر او باد ،درخواست می کند؛ یکی از نام های
خداوند را به او یاد دهد،حضرت فرمودند:نامش کریم است.
اعرابی لبخندی زد و رفت،یاران رسول خدا تعجب کردند ؛چرا کلام پیامبررا که
شنید، لبخند زد؟چرا خندید؟به دنبالش رفتند و سبب را از او پرسیدند.
گفت:"چرا نخندم، آخر فهمیدم با کریم سر و کار دارم.”
او با بزرگواری ما را می بخشد ،کافی ست فقط سیم ارتباطی ات را به خدا
وصل کنی، او حوصله اش از حرف هایت سر نمی رود؛تو را سرزنش نمی کند.
و حرف هایت را جایی بازگو نمی کند،تنها پناهگاه امنی ست که می توانی.
به آرامشی بزرگ برسی.کمی بیشتر بیادش باشیم/ م . ی
جوان دلاورابا عبد الله الحسین علیه السلام،در خط قرمزهایی که خدا مشخص کرده بود؛ وارد نشد.
می گفت بگذار تا جوانم ،از آزادیم استفاده کنم؛خداوند این اندام زیبا
را به من داده تا از آن بهترین بهره را ببرم ،بیرون از خانه لباس های
شیک بپوشم ،آرایش کنم و….راست می گفت که جوان است.
اما شهدای ما هم ،خیلی هایشان وقتی خانواده را رها کردند و
برای جنگیدن با دشمن به جبهه ها رفتند ،جوان بودند.
او جوان بود راست می گفت ،اما علمای ما هم روزی جوان بودند.
او جوان بود و علی اکبر امام حسین علیه السلام هم جوان بود.
اوکه اولین نفر است که در روز عاشورا از پدر اذن میدان می گیرد.
جز این هم از او انتظار نمی رود ،چرا که در مکتب پدرش ابا عبدالله
الحسین درس ادب و شجاعت و جوانمردی آموخته است .
و چقدر سخت است ،وقتی پدر فرزند رشید و دلاورش را به میدان
راهی می کند و با قلبی سوزان آن قوم شقی را که بر آنها
جفا کردند را نفرین می نماید.آری! به آن جوان باید گفت :
علی اکبرعلیه السلام هم جوانی آراسته و مرتب بود.
اما در خط قرمزهایی که خدا برایش مشخص کرده بود وارد نشد.
و تمام جوانی اش را وقف خدا و امام زمانش کرد و چقدر سخت
است برای یک پدر که ،جنازه ی جوان رعنایش را در بغل بگیرد.
با غمی در دل و اشکی که بر گونه اش روان بود فرمود:
“عَلَی الدُنیا بَعدَکَ العَفا" و نزدیک ترین شهیدی ست که پایین
پای پدر دفن شد/ م . ی
میلادسراسر نور علی اکبر علیه السلام بر همه ی شما خوبان مبارک.
منبع:اقتباسی از کتاب ارزشمند فرهنگ عاشورا،جواد محدثی
چاپ هفتم،قم:نشر معروف1383صص350_349
پایان نامه ی ابا عبد الله الحسین علیه السلام، دعای زیبای عرفه ست.
هزار و چهارصد سال از واقعه ی کربلا گذشته ،اما ما هنوز همین عاشورای
ابا عبد الله الحسین علیه السلام را هم نفهمیدیم.
یک دانشجو 4 سال که دانشگاه رفت ،برای قبولی نهایی از او می خواهند.
پایان نامه ای بنویسد، هیات علمی دانشگاه آن را بررسی می کنند.
بعد از ارزیابی به او نمره ی قبولی می دهند.
پایان نامه ی امام حسین علیه السلام دعای عرفه ست.
این دعا فقط مخصوص ،نهم ذی الحجه نیست.
مولا حسین علیه السلام را فقط به گریه نشناسیم.
یکی از اطباء می فرمود:من را به انگلستان دعوت کرده بودند تا در مورد انسان
برایشان صحبت کنم،با خود اندیشیدم که در مورد چه چیزی برایشان بگویم.
تا نگاهم به دعای عرفه ی ابا عبد الله الحسین علیه السلام افتاد.
قسمتی هایی از این دعای ارزشمند را در آن سمینار، ارائه کردم.
سوال کردند:این حرف ها از یک انسان معمولی نیست ،چه کسی این
سخنان را بیان کرده گفتم: پرفسور حسین،سوال کردند:
در قید حیات است؟ داستان شهادت مولا را برایشان گفتم.
آن دکتر می گفت: در همان همایش، خیلی از غیر مسلمان ها برای
مظلومیت عزیز زهرا علیه السلام، گریه می کردند.
آری و خدا آن گاه که خواست نام امام حسین علیه السلام برای همیشه
در یادها بماند، کاری کرد تا سر بریده ی سید الشهداءبر سر نی قرآن بخواند
و هنوز که قرن ها از شهادت او گذشته ،نام حسین علیه السلام
در دل هر شیعه و عاشقی غوغا به پا می کند.
(بخشی از سخنرانی حجة الاسلام میر رحیمی در منزل شهید
دانشجو در شب میلاد ابا عبد الله الحسین علیه السلام)
چشم گفتن در برابر تمام دستورات خداوند را،از مولایمان ابا عبدالله الحسین علیه السلام بیاموزیم.
ماه مبارک شعبان فرا رسید، ماهی که در آغازین روزهای با برکت
خویش میلاد امام حسین علیه السلام رادرخود جای داده است.
همانی مولایی که در برابر تمام دستورات خدا تنها یک کلمه گفت: چشم.
ماهی که ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام را برایمان به ارمغان می آورد.
او که ادبش شهره ی آفاق شد ودرس ولایت مداری اش دربرابر امام زمانش
برای همیشه در تاریخ جاودانه شد.
ماهی که میلاد زینت عبادت کنندگان را در روزهای نخستین خویش به همراه دارد.
چه نیکوست این ماه مبارک که در خود میلاد جوانی را برایمان هدیه می آورد.
که شبیه ترین شخص است ،از نظر خُلق و خوی ومنطق به رسول گرامی
اسلام صلی الله علیه وآله وسلم وچه شب و روز مبارکی را در نیمه ی
خود به تماشا می گذارد،ولادت امامی که پدر مهربان ماست.
و جهان در انتظار اوست ،تا بیاید و عدل و داد را به مردمان هدیه کند.
ماه شعبان امسال اتفاقات دیگری را هم در خود به همراه خواهد آورد.
حضور گسترده ی مردم همیشه در صحنه ی ایران برای انتخابی اصلح
تا به برکت این انتخاب و این بصیرت بیاد ماندنی، کسی بتواند سکان کشتی
ریاست جمهوری را به دست گیرد که ،قصدش تلاش برای ایرانی آباد باشد.
و چشم و گوشش به رهنمودهای زیبای مقام عظمای ولایت سید
علی خامنه ای مد ظله العالی .
خدایا!به برکت این همه میلاد فرخنده و مناسبت ها ی زیبا، به ما هم درس
بندگی را بیاموز و ما را مورد لطف و بخشش کریمانه ی خود قرار ده.
آمین یا رب العالمین / یادگاری. حوزه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد
اگر هدف خدمت باشد،اگر مردم کاندیدایی را انتخاب نکردند؛نباید ناراحت شود.
انسان ها به چهار چیز در زندگیشان اعتماد می کنند.
یک عده به پول اما بعضی مواقع از یک در پول می آید.
اما از در دیگر ایمان بیرون می رود.
عده ای به مقام اعتماد کردند که مثل، توپ فوتبال می ماند.
امروز دست شما ،فردا دست دیگری ست.
تا زمانی که در سمت مدیر کل است دست به سینه جلوی او می ایستند.
اما عزل که می شود دیگر آن نگاه احترام آمیز قبل راندارند.
به فرموده ی شهید بهشتی رحمة الله علیه مواظب باشیم.
پُستها پستمان نکند.
اگر هدف خدمت باشد، خوب اگر مردم کاندیدایی را انتخاب نکردند.
نباید ناراحت شود.
عده دیگر اعتماد بر عبادات و خودسازی های خود می کنند.
اما شیطان در دقیقه ی نَود برصیصاهای عابد و بلعم باعوراها را زمین می زند.
و دسته ی چهارم کسانی که به خودشا ن اعتماد می کنند.
در صورتی که تنها چیزی که می شود به آن تکیه کنی خداست.
و خوشا به حال کسانی که در زندگی تنها نقطه ی اعتمادشان خداست.
(قسمتی از سخنرانی استاد هژبری )
چه زیباست آن هنگام که انسان، خود را در برابر خدا می شکند.
دنیا جای شکستن است، اما این شکستن فرق دارد.
گاهی دانه ای خود را می شکند، تا رشد کند و سر سبزی اش را به
همه نشان دهد ،اما گاهی کلاغی دانه ی گردویی را با نوکش می شکند.
و چقدر زیباست آن هنگامی که انسان خود را در برابر خدایش می شکند.
خدا دوست دارد که ما مثل بچه ی کلاس اولی باشیم که همیشه انگشت
اجازه اش بالاست،بعضی وقتها واقعا دلم برای این خدا می سوزد.
برای دیدن یک مسابقه ی فوتبال، موبایلش را خاموش می کند.
سیم تلفن را از برق بیرون می آورد ،با دقت می نشیند به تماشا.
اگر سر و صدایی هم این میان باشد عصبانی می شود.
اما آیا این توجه و دلداگی را در نماز هم داریم؟
به پای یک پرنده ،وزنه ای نیم کیلویی ببندیم؛ دیگر نمی تواند پرواز کند .
حال چگونه ممکن است با این همه سنگینی گناه ،دل را در نماز به پرواز در آوریم؟
( قسمتی از سخنان پند آموز حجة الاسلام نقویان)