اگر حمایت های مادر مهربان و معلمم نبود یقین دارم ،اینک جایی غیر از حوزه بودم.
بعضی واژه ها در زندگی انسان ،وجود دارند که خیلی دارای اهمیتند.
یادت می آید،کلاس اول که بودی ؟
اولین کلماتی که یاد گرفتی بخوانی و بنویسی این ها بودند:آب،بابا،مادر
چقدر این واژه ها زیباست.مادر او که تمام وجودش را وقف فرزندانش می کند.
او که چون باغبانی مهربان و با حوصله ،گلهای باغش را مراقبت می کند.
او که بدون هیچ ناراحتی و منّتی، بی خوابی ها و دل نگرانی هایش را ،از ما مخفی می کند.
روزی که بیمار می شدیم این مادر بود که چون پروانه ی گرد شمع وجود ما می چرخید.
و با مهربانی اش ،ما را پرستاری می کرد.
وبرای همین است که بعضی واژه ها در طول زمان قیمتی اند.
وبعضی واژها و کلماتند ،که اصلا نمی شود روی آنها قیمتی گذاشت،مثل مادر.
مادرم،بهارم!دارم به این فکرمی کنم که تو برایم مادری کردی ،اما من چه؟
من که هرگز نتوانستم محبت های بی انتهایت را، در زندگی ،پاسخگو باشم .
تا جوابی برای این عذاب وجدان دلم داشته باشم.
بگذار اعتراف کنم ،که آغوش مهربانت،نگاه های پر از مهرت،لبخندها و دلداری دادن هایت .
هر کدامشان،پله ای شدند تا من از آن بالا روم وبه هدفم برسم.
روستا بود وتعصبات خاصی که بر آن حاکم بود.
دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم.،دوست داشتم…اما….
مادر وقتی اصرارها و گریه های مرا دید ،با وجود اینکه،برای درس خواندن
باید به شهر می آمدم. از من حمایت کرد ،حمایتی که به جا بود و به موقع .
و من یقین دارم اگر لطف خدا نبود،اگر خدا این حمایت و همراهی را ،در دل مادرم
نمی انداخت .من الان جایی غیر از حوزه بودم.
اما کار به این جا خاتمه پیدا نمی کرد. من برای موفق شدن احتیاج به
پشتوانه ی دیگری هم داشتم.
و این جا بود که آن معلم مهربان ،وارد زندگیم شد چراکه بقیه مسیر را او باید کمکم می کرد.
او مادرم را دیده بود.با خوشرویی و محبت با او حرف زده بود از سواد گفته بود از علم.
از این که ما می توانیم و باید برای سربلندی کشورمان ایران تلاش کنیم .
او گفته بود که دستم را می گیرد و همه توانش را به کار می برد.
تا من باز هم بتوانم ادامه تحصیل دهم.
او دل مرا ،تنها با شعارهای قشنگ ؛خوش نکرد. او حرف زد و روی حرفش ایستاد.
و حمایت های پی در پی اش را هرگز، از من دریغ نکرد.
و من درس خواندم ودرس خواندم تا وارد حوزه شدم.
حالا سالها از آن حمایت های زیبا می گذرد .
اما من همیشه برای عاقبت بخیری مادرم و معلمم دعا م کنم.
هر چند می دانم هر کار ی کنم لحظه ای از مهربانی اشان را نمی توانم جبران کنم.
و من می دانم که تو دوست عزیز هم از این مادران مهربان زیاد سراغ داری.
مثل مادر مهربان خودت،که یک لبخندش را با تمام دنیا، عوض نمی کنی.
چرا که قصه ی محبت شان ،تا همیشه ی تاریخ ماندگار و جاویدان است .
فردا روز مادر است . یادت باشد به سراغ مادرت بروی .مادران چشم انتظارما هستند.
آنها محبت و عشق ما را می خواهند ،یادت باشد مبادا او را در چشم انتظاری رهاکنی.
خدا کند امشب بچه های نا مهربان آن پیر زنی که می شنام هم به سراغ مادرشان بروند.
و شادی را مهمان خانه محقر،مادر کنند. من می دانم که او آنها را ،با بزرگواری می بخشد.
ومن از همین جا میلاد بی بی دو عالم ،حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها رو به تمام
مادران ایران زمین ،به ویژه مادران مهربان کوثر بلاگ ،تبریک و تهنیت عرض می کنم.
و از همین جا دست ، پر از مهر همگی اشان را می بوسم.روزتان مبارک.تقدیم به شما /م.ی