امروز بسته ای از،عشق و محبت به مادری ارسال شد.
نزدیکی های وقت نماز ظهر و عصر بود. وارد دفتر فرهنگی حوزه که شدم .
یه بسته ی پستی ،توجهم رو به خودش جلب کرد.
خانم خاتم الحسینی که وارد اتاق شد.یکی از همکاران فرهنگی با اشاره ی به بسته
به ایشون گفت:"این بسته برای شماست.”
استاد به طرف بسته رفت ،بعد ادامه داد:حتما برای نوه ام اومده؟
اما وقتی بسته رو باز کرد دید ،دختر مهربونش از راه دور، به پاس مهربانی های مادر
هدیه ای برایش پست کرده. من امروز شادی را در چهره ی استاد دیدم .
و به کار زینب خانم با وفا ،آفرین گفتم.
یک دفعه غمی بزرگ بر دلم سنگینی کرد و دلتنگی عجیبی به سراغم آمد.
آخر من هم از مادر دور بودم .
اما مهربانی این دختر وظیفه شناس،امروز مرا به خود آورد.
اشک دور چشمانم حلقه زد. دلم می خواست در تنهایی خودم بلند بلند گریه کنم.
بالاخره تا غروب توسط یک دوست مهربان،کادویی از عشق و محبت بسته بندی کردم .
و برای مادر خوبم،ارسال کردم و برایش نامه ای نوشتم بدین مضمون:”
مادر مهربانم سلام!هدیه ی نا قابلی ست از طرف من ،تقدیم به گل وجود شما.
برایم دعا کن و مرا به خاطر تمام بدی ها و کوتاهی هایم ببخش.
روزت مبارک مادر.بیادت :دختر نامهر بانت.”
خدایا !ما را آگاه به وظایفمان کن مهربان /م.ی