یادی از عارفی بزرگ/به پاس بزرگداشت شیخ بهایی
در قریه ی جبل عامل بعلبک به دنیا آمد.او وخانواده اش از نظر مذهبی شیعه و در اقلیت
بودند.
و لذا بسیار در معرض آزار و اذیت دشمنان قرار می گرفتند.
آری !شیخ بهایی سیزده ساله بود که به همراه پدرش ،که او نیز مردی عالم و عارف بود .
به ایران هجرت کرد.او از همان کودکی دارای هوشی سرشار بود .
و بعدها در رشته های مختلفی از جمله،ریاضیات،حساب و هندسه و معماری و …
دارای تبحر زیادی شد.
دنیا با همه ی زرق و برقش نمی توانست شیخ بهایی را فریب دهد.
او از همان کودکی با قلم و کتاب ،انس و الفتی عجیب داشت .
و البته پدر عارفش نیز لحظه ای در تربیت، این کودک با استعداد ،کوتاهی نکرد.
.
شیخ علی منشار، شیخ الاسلام اصفهان بود.او تنها یک دختر فاضله داشت .
که این دختر عالمه را هم ، به عقد شیخ بهایی در آورد.
وقتی این پدر زن مهربان، از دنیا رفت. شاه عباس صفوی، شیخ الاسلامی اصفهان رابه شیخ
بهایی وا گذار کرد.
این عالم بزرگ ،همیشه طرفدار حق و حقیقت بود.کشاورزان را بسیار دوست میداشت.
وبه اختلافاتشان رسیدگی می کرد.
او در محضر اساتید والا مقامی درس آموخته بود و با دانشمندان بر جسته ای ،چون :
میر فندرسکی،میر داماد و مقدس اردبیلی ،مصاحبت و دوستی داشت.
او در بیشتر قالب های شعری، دستی چیره و توانا داشت.
از جمله در مثنوی شیر وشکر،به درگاه خداوند استغاثه کرده واز خدای بزرگ می خواهد
که از سر تقصیراتش بگذرد. و او این گونه بما درس بندگی می آموزد.
در مثنو ی نان و حلوا، در پی تفهیم این نکته است که بعضی از انسانها به دنبال زندگی
سراسر آرامش اند .
و از طرفی بی توجه به آن وظیفه ای که خالق هستی بخش برایشان در نظر گرفته است.
شیخ بهایی در تمام عمر پُر بارش، تاکید بر پیمودن راه خدا شناسی و خدا پرستی داشت.
و خدمات شایان توجهی، به مردمش و به جهانیان عرضه کرد.
این عالم بزرگ، در پی این بود که با بدی ها مقابله کندو معتقد بود .
بنده باید خدا را همواره در زندگیش فرا بخواند و او را دوست داشته باشد.
شیخ بهایی مثل خیلی از علمایی که در کنار ما نیستند و دار فانی را وداع گفته اند .
اینک در بین ما نیست .اما او آثار گرانمایه ای دارد که ازخودبه یادگارگذاشته .
باشد که راهی که بزرگان دین در آن قدم گذاشته اند را پیموده .
و ازخرمن معرفت آن بزرگان خوشه ای برچینیم.
ااقتباسی از کتاب شیخ بهایی،چاپ سوم،محسن دامادی،تهران:دفتر پژوهش های فرهنگی1381