یادی از یک شاعر/چرا مردم قفس را آفریدند.
چرا مردم، قفس را آفریدند.
چرا پروانه را ،از شاخه چیدند.
چرا پروازها را، پر شکستند.
چرا آوازها را، سر بریدند.
پس از کشف قفس، پروانه پژمرد.
سرودن بر لب، بلبل گره خورد.
کلاف لاله، سر در گم فرو ماند.
شکفتن ،در گلوی گُل گره خورد.
چرا در پشت میله، خط خطی شد.
صدای صاف آواز قناری
چرا لای کتابی، خشک کردند.
برای یادگاری، پیچکی را
به دفتر های خود، سنجاق کردند.
پَر پروانه و سنجاقکی را
خدا پَر داد تا پرواز باشد.
گلویی داد، تا آواز باشد.
خدا می خواست، باغ آسمانها
به روی ما ،همیشه باز باشد.
خدا با ل و پَر پروازشان داد.
ولی مردم، درون خود خزیدند.
خدا هفت آسمان باز را ساخت.
ولی مردم قفس را آفریدند.
منبع :به قول پرستو، شاعرقیصر امین پور