چرا چیزی که سر تا پا ضد قرآن است، جزء فرهنگ ماشده؟
استاد قرائتی به شهر دار العباده یزد آمده بود.من هم توفیق داشتم.
در جلسه ی سخنرانی ارزشمند ایشان حضور داشته باشم.
در آن جلسه فهمیدم،بد نیست بعضی وقتها اطلاعات ذهنمان را به روز کنیم.
و آنهایی که واقعا به درد نمی خورد، یا تاریخ مصرفشان گذشته را دور بریزیم.
خیلی از ما شعر موسی و شبان را بلدیم.به قول حاج آقا قرائتی:
“به قدری تو بورسه که همه حفظید،اما چرا چیزی که از سر تا پا ضد قرآن هست .
شده جزءفرهنگ ما؟”
این جا بود که یادم افتاد به یکی از جلسات استاد شایق که می فرمودند:
“شخصی به خدا می گفت،می خواهم سرت را شانه کنم ،دست و پایت را ببوسم.
و گوسفندانت را بچرانم.اما حضرت موسی علیه السلام به او می گوید:
تو هنوز مسلمان نشده،کافر شده ای؟
ولی خداوند حضرت موسی علیه السلام را مورد عتاب قرار می دهد.
چرا که ما برای وصل کردن آمدیم،نی برای فصل کردن آمدیم!
بعد استاد ادامه دادند:این حرفها درمعیار قرآن هرگز پسندیده نیست.
اگر چه خیلی وقتها ،بعضی ها با این حرفها در می آید.
ما نمی توانیم طلاو مطلّارا از هم تشخیص بدهیم.
همان طور که در میان اشیاء گاهی بدلها،آن قدر درخشانند که انسان نمی تواند بفهمد.
این بدل است یا اصل…در اعتقادات هم همین طور است.
این یکی از بلاهای اجتماع ماست که کثیری از مردم جامعه ی ما،اعتقاداتشان را بر اساس
شعر و بیت بنا کرده اند؛،گاهی معانی فاسد را در قالب های زیبا سروده اند.
اما وقتی به قرآن عرضه می شود قرآن آن را تایید نمی کند.
یادمان باشد در کنار قرآن،الگوی ما در زندگی ائمه اطهار علیهم السلام هستند.
همان دو ثقل گرانبهایی که رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه وآله
بارها بر روی آن دو ،تاکید کرد.
خدایا! توفیق درک درست از قرآنت را به همه ی ما عطا فرما/آمین