و خدا همیشه در زندگیشان جاری بود!!
مطالعه ی زندگی علماءبرای همه ما می تواند درسی به یادماندنی باشد.
که هرگز از خاطرمان محو نشود.کتاب داستان های عارفانه را باز می کنم .
و از علامه طباطبایی رحمة الله علیه می خوانم.
هیچ وقت توفیق زیارت قبر مطهرش را پیدا نکرده بودم ،اما این دو روزی که به قم رفتم.
در کنار مرقد سید احمد خوانساری رحمة الله علیه، زیارتشان کردم.
آری علمای ما اگر جاودانه شدند برای این بود که به اتفاقا ت اطرافشان توجه داشتند.
و خدا در همه ی زندگیشان حرف اول را می زد.
می گویند:روزی علامه طباطبایی رحمة الله علیه در راهی می رفتند.
که کودک دوچرخه سواری با سرعت به ایشان زد.
وایشان و آن پسر هر دو به زمین خوردند،با کمال حلم و بردباری و تواضع بلند شدند.
و نزد آن کودک آمده و ضمن تکان دادن لباس های او فرمودند:پایت چیزی نشده؟
خوشا به حال کسانی که راه کنترل رذایل اخلاقی را پیدا کردند.
منبع:داستان های عارفانه،شهروز شهرویی،چاپ دوم،قم:انتشارات نجبا1381ص21