غرقی اما نه در دریا...
غرق خوشی هستی حتی دیگر نگاه های سنگین دیگران رو هم
احساس نمی کنی،غرقی، اما نه در دریا،در نعمت های خدایی که
تو را خلق کرد برای بندگی،اما تو غافلی،غافل از تمام لحظه هایی
که در گذرند و دیگر هرگز بر نمی گردند.
غافلی که شاید همه ی این نعمت ها،تنها یک فرصت دوباره است.
به تو،به من،به همه ی غافلان دنیا، که اگر لحظه ای محروممان
کند از هستی ساقط می شویم.
آری هدف ما در این دنیا رسیدن به همان کلمه ی سه حرفی یعنی
خداست اما این قدر در این بازار دنیا سرگرم زرق و برق هایش
می شویم که یادمان می رود ما آمده ایم برای چه و ماموریتمان
چیست؟ و قرار بود چه بذری را در زمین دنیا بکاریم؟
مدتی می چرخیم و غرق دیدن…تا این که زمان عمرمان تمام
می شود و ….خدا کند دیر نشود برای فهمیدن…. برای از نو
شروع کردن. خدا کند/ نوشته ی :م . ی