شهید جلال پارساییان رحمة الله علیه:مادر،وقتی که شما در خانه ای خیالم راحت است.
امیرعلی چهار پنج ساله آن قدر سر گرم حرف زدن بود که اصلا متوجه
نشد مادرش کمی آن طرفتر روی صندلی سالن نشسته است، یک دفعه
گفت مامان من کجاست؟همیشه با مادر همراه است و اگر لحظه ای بین
او و مادر جدایی بیفتد نگران می شود و سراغش را از هر کسی که بداند
شاید اطلاعی از مادر داشته باشد می گیرد، این کار او امروز مرا به یاد
سخن یک مادر شهید انداخت که وقتی از خاطرات فرزند شهیدش جلال
پارساییان رحمة الله علیه می گفت او را پسری می دانست که خیلی
خانواده اش را دوست دارد و به خواهر و برادرهایش سر می زند.
ایشان می فرمود همیشه وارد خانه که می شد مدام می گفت:مامان
مامان…وقتی جوابش را می دادم که کاری داری مادر جان که این گونه
مرا صدا می زنی؟ می گفت:وقتی که شما در خانه ای خیالم راحت
است.روح همگی شهدایی که عاشقانه ندای رهبر و امامشان را لبیک
گفتند و برای به خطر نیفتادن امنیت من و شما رفتند و عشق آفرینی
کردند شاد.اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم/ م . ی