می خواهم هر آن چه توان دارم در راه حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها تلاش نمایم، تا قیامت حسرت آن را نخورم.
درجبهه ها همه عاشق سر بند یا زهرا بودند،زندگی علما را هم که می نگری.
در کنار ادب به ساحت بقیه ی ائمه ی اطهار علیهم السلام همه ارادات خاصی
به مادرشان بی بی دو عالم زهرای مرضیه سلام الله علیها دارند،آیت الله میزا آقا
جواد تبریزی رحمة الله علیه هم فاطمیه که می شد،با پای برهنه در هوای گرم
تابستان بر سینه می زد و گریه می کردو با دلی سوخته در جواب دلسوزی
فرزندشان می فرمود:"بگذار پاهایم بسوزد.
برای مصیبت حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها هر کاری بکنم،کم است؛مگر این
دختر رسول خدا چه گناهی داشت که این همه ظلم را درحق او مرتکب شدند؟
پسرم!مگر مصیبت حضرت کم بود؟ما درمصیبت بی بی دو عالم هر کاری کنیم،کم
کرده ایم.می خواهم هر آن چه در توان دارم در راه حضرت فاطمه ی زهرا
سلام الله علیها تلاش نمایم تاقیامت حسرت آن را نخورم.”
معبودا!ما را از مسیر صدیقه ی طاهره سلام الله علیها لحظه ای جدا مفرما.
چه زیبا دیدنی شدند، که جواب سلامشان را هم ازراه دور از مولایشان ابا عبد الله الحسین علیه السلام می شنیدند.
بعضی ها آن قدر با خدا و ائمه ی اطهار علیهم السلام اُنس گرفته اند
که بُعد زمانی و مکانی برایشان مفهومی ندارد،ارتباطی زیبا بر قرار
می کنند که دیدنی ست.حجة الاسلام عالی حفظه الله می فرمودند:
“هفتاد سال پیش یکی از اهل معرفت که الان بعضی از شاگردانش هم
زنده اند می فرمود: پیاده به طرف کربلا می رفتم،در بین راه رسیدم به
جایی که منطقه ی شیعه نشین نبود،چوپانی جلوی مرا گرفت که کجا
می روی؟ترسیدم!! جواب دادم: کربلا.
سوال کرد:برای چه؟ با خود اندیشیدم فلسفه ی زیارت را بگویم شاید
متوجه نشود، لذا گفتم می روم سلامی بدهم.
گفت: سلام می دهی جواب هم می گیری؟گفتم تو اگر سلام بدهی
جواب می گیری؟گفت: جواب نگیرم که سلام نمی دهم.
رو کرد به سمت کربلا و گفت:السلام علیک یا ابا عبد الله.
آن برگوار قسم می خورد از تمام کوه و دشت جواب سلامش آمد.
گفت:حالا تو سلامی بده، گفتم:خدایا آبروی ما را هم بخر.
سلام دادم جواب آمد اما نه به عظمت جواب او،اما جواب آمد.
استقامت در بندگی / بی علاقگی در انجام مستحباتت را این گونه درمان کن.
حجة الاسلام عالی حفظه الله از کسانی سخن می گفتند که در طول مدت
عمرشان زیبا زندگی می کنند،آنهایی که استقامت در بندگی دارند،کسانی
چون آیت الله بهجت رحمة الله علیه که هر روز بدون استثناء زیارت عاشورا
جامعه ی کبیره و نماز جعفر طیّار می خواند،ما اگر بخواهیم هفت روز بخوانیم
کمرمان می شکند و البته اگر انسان بخواهد در مستحبات بدون نشاط و به زور
بخواند متنفر می شود،البته گاهی وقتی نمازی مستحبی را شروع می کنی.
شیطان یک بی علاقگی کاذبی را القا می کند، از طرفی نفس ما هم که تنبل
است می گوید: مگر فلانی نگفت باید با حال بخوانی و لذا برای راه درمان مدتی
این نماز یا کار خیر که شروع کرده ای را ادامه بده ،اگر دیدی حالت درست شد.
ادامه بده اما اگر دیدی هنوز بی علاقه ای کنار بگذار.
خدایا ما را نسبت به تکالیف بندگی امان مشتاق تر از قبل قرار بده.آمین
راستی ما چقدر به وعده هایی که خدای متعال در باره ی شب خیزان و متهجدان داده ،اعتماد داریم؟!
امشب کادر حوزه ی علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیها در منزل یکی از اساتید
مهمان بودند،فضایی که پُر از معنویت بود و توانستیم نهایت استفاده را از مباحث خوبی
که مطرح شد ببریم،در آغاز سخن از کتاب شب مردان خدا از سید محمد ضیاء آبادی
مطلبی را در مورد عالم بزرگوار شیخ جعفر کاشف الغطا رحمة الله خواندم،آن گاه که
این عالم بزرگ می خواهد درسی بزرگ به فرزندجوانش بیاموزد،سحرگاهی که مرد
گدایی را در کنار درب صحن مطهر امیر المومنین علی علیه السلام می بینند و ایشان
خطاب به فرزند دلبند خویش می فرمایند:” …این آدم برای یک مبلغ کم ارزش دنیا…در
این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشته و آمده در این گوشه نشسته و
دست تذلل به سوی مردم باز کرده است!!آیا تو به اندازه ی این شخص،اعتمادبه وعده های
خدا در باره ی شب خیزان و متهجدان نداری؟!”
و این سخنان آن قدر در فرزند جوانش اثر می کند، که تا آخر عمر نماز شبش ترک نمی شود
و مدیریت محترم حوزه سرکار خانم قیاسی حفظه الله فرمودند:"چرا که شیخ جعفر کاشف الغطا
رحمة الله علیه صد در صد باور دارد که هر کس به درگاه خدای متعال برود، نا امید بر نمی گردد
اما ما فقط حرف می زنیم.”
خدایا !ای معبود مهربانم،ما را در انجام اعمالی که ما را بیشتر به تو نزدیک می کند یاری فرما.
وخدایی که همین نزدیکی ست / او که مهربانی اش همیشه شامل حالم شده.
چه زیباست وقتی خدا در همه ی زندگیمان حضور داشته باشد،وقتی لحظه ای
از یاد این خالق هستی بخش غافل نباشیم و این درس بزرگ را از رسول مهربانی ها
بیاموزیم آن گاه که “کافری حضرت محمد صلی الله علیه و آله را دید که در جایی خوابیده اند
و در حال استراحت هستند گفت: بَه بَه چه جای خوبی ! نه کسی او را می بیند و نه سلاحی
دارد که از خود دفاع کند.
آرام شمشیر را کشید و آمد تیزی شمشیر را روی گلوی ایشان گذاشت ،وقتی حضرت محمد
صلی الله علیه و آله چشم باز کردند، دیدند ایشان بی سلاح و کافر مسلح است .
کافر گفت: کیست که تو را از دست من نجات دهد؟پیامبر اکرم اصلا نترسیدند و فرمودند.
خدا نجات می دهد، کافر گفت :حالا ببینم چگونه نجاتت می دهد و شمشیر را بالا برد که بزند.
پایش لغزید و به زمین خورد و شمشیر از دستش رها شد و در هوا شروع به چرخیدن کرد.
حضرت به چابکی از جا جستند و قبضه ی شمشیر را گرفتند و زیر گلوی کافر گذاشتند و
فرمودند:حال کیست که تو را نجات دهد؟ گفت کرم و لطف شما ،حضرت شمشیر را به او دادند
و فرمودند:برو.
کافر چند قدم رفت ولی باز گشت و گفت “اشهَدُ اَن لا اله الا الله و اَشهَدُ اَنَّ محمد رسول الله”
معبودا!به ما ادب بندگی بیاموز و ما را از شیعیان واقعی پیامبران و ائمه ی اطهار علیهم السلام قرار ده.
منبع :گزیده ای ازسخنان استاد شایق حفظه الله
چون لبیک گفتیم و فرزند این خاندان شدیم ،تا روز قیامت باید خون بهای امام حسین علیه السلام را بگیریم.
دقت و تامل در سخنان بزرگان و علمایی چون آیت الله جوادی آملی حفظه الله علیه
انسان را به تفکر وا می دارد که در کجای این جاده ی زندگی ایستاده و چه مسولیت
بزرگی بر دوش دارد،ایشان در رابطه با وظیفه ای که در قبال سید الشهدا علیه السلام
داریم این گونه می فرمایند:"اگر کسی مظلومانه شهید شد،ولی او حق انتقام دارد و این
که خدای سبحان به ما توفیق عطا کند که خون بهای امام حسین علیه السلام را بگیریم.
یک ادعای بزرگی است ،چون ما جزو اولیاء و بازماندگان حسین بن علی علیه السلام
هستیم،به خاطر این که وقتی وجود مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
فرمود"انا و علیّ ابوا هذه الامه"من و علی پدر این امت هستیم و اعلام رسمی فرمودند
که بیایید فرزندان ما شوید،ما لبیک گفتیم و اگر کسی فرزند این خاندان شد، تا روز
قیامت باید خون بهای امام حسین علیه السلام را بگیرد.”
خدا کند فردای قیامت شرمنده ی پدران امت نباشیم و بتوانیم به عهدمان وفادار باشیم.
منبع:توصیه هایی از علما،محمد علی قاسمی،تهران:لوح نگار 1391 ص14