ز تربت شهدا بوی سیب می آید / وشهید مهدی قدیری انتخاب شده بود تا در جزیره ی مجنون شهد شیرین شهادت نوشد.
وقتی خانم قدیری با گام هایی استوار آمد تا وصیت نامه ی عموی
شهیدش را بخواند،حس و حال زیبایی بر آن مکان حکم فرما شد.
خانم قدیری یک طلبه ست، تازه چند روزی از مقطع سیکل پا به
محیط مقدس حوزه گذاشته و ما دعا می کنیم همگی بتوانیم ادامه
دهنده ی راه شهدا باشیم،وصیت نامه ی عمویش را گرفتم تا از باب
تبرک و تیمن چند جمله ای از سخنان زیبای شهید مهدی قدیری را
بنویسم،او که در نیایش های عارفانه و عاشقانه اش با معبود این گونه
مناجات می کند:“یا الله می ترسم آن طوری که غلام بایستی در مقابل
اربابش انجام وظیفه کند نکرده باشم…بار الها ترسم از آن است که نکند.
بر اثر سنگینی گناهانم نتوانم سبک سبک شوم و به سویت پرواز کنم.
آری و پس از لحظاتی چه زیبا شهید قدیری از همرزمان شهیدش سخن
می گوید.“حسین که از آگاهترین و پاکترین بود …حمید که از متقی ترین
و پرهیزکارترین افراد بود،او بود که شهادتش پرواز را به آنهایی که
نمی توانستند یاد داد؛مخصوصاً من و امثال من،عباس که پر از اخلاص و
معصومیت بود و شهادت او بود که زندگیم را عوض می کرد و به من
حرکت داد …خدایا من رفیق نیمه راه شدم …اگر رضایت تو در شهید شدنم
است مرا ببر و اگر رضایت تو در ماندنم است ،مرا نگهدار و متوجه ام باش.
الهی رضا برضائک و تسلیما لامرک.”
اما شهید مهدی قدیری انتخاب شده بود تا نامش در لیست شهدا برای همیشه جا
گیرد و در تاریخ 1365/2/6 در جزیره ی مجنون عراق شهد شیرین شهادت نوشید.
یاد و نامش گرامی.