دوستداران آرامش
آرامش كلمه اي هست كه هر كسي در زندگي به دنبال آن مي گردد.موضوع سخنراني
پاياني خانم محدثه پور فتاحي از طلبه هاي خوب مدرسه ام ابيهاي تفت نيز آرامش
بود. او سخن خود را با داستاني زيبا آغاز كرد.
“روزی کشاورزی متوجه شد که ساعتش را درانبار علوفه گم کرده است، ساعت معمولی بود
اما با خاطره ای از گذشته و ارزش عاطفی همراه بود،بعد از ان که میان علوفه ها
جست و جو کرد آن را نیافت. از گروهی از کودکان که دربیرون انبار مشغول بازی بودند
کمک خواست و وعده داد که هرکس آن را پیداکند جایزه ای دریافت نماید،کودکان
به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به داخل انبارهجوم آوردند.
تمامی علوفه و یونجه ها راگشتند.امابازهم ساعت پیدا نشد کودکان از انبار بیرون رفتند
و درست موقعی که کشاورز ناامید شده بود .پسرکی آمد و از وی خواست تا به او فرصتی
بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید که چرا نه..به هرحال کودکی صادق
به نظر می آید. کشاورز کودک را به تنهایی درون انبار فرستاد… بعد از اندکی کودک درحالی
که ساعتي دردست داشت از انبار علوفه بیرون امد. کشاورز ازطرفی شادمان بود و ازطرف
دیگرمتحیر که چگونه موفق شده است؟ پرسید چگونه موفق شدی درحالی که بقیه کودکان
ناکام ماندند؟ پسرک پاسخ داد: من کار زیادی نکردم روی زمین نشستم و درسکوت کامل
گوش دادم تاصدای تیک تاک ساعت را شنیدم و درهمان جهت حرکت کردم و آن راپیدا
کردم. ذهن هم این گونه است وقتی که در ارامش باشد بهتر از ذهنی که پرازمشغله است
فکرمی کند.پس هرروز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و درسکوت کامل قرارگیرد
و سپس ببینید که چقدر باهوشیاری به شما کمک می کند که زندگی خودتان را آن طور که
مایلید سرو سامان دهید… ادامه دارد…..
تا به خدا نرسيم، آروم نمي شيم.
خانم پور فتاحي بعد از باز گو كردن داستان آرامش اين سوال رو مطرح كرد كه
چطور می شود امام حسین عليه السلام در آن شرایط ناگوار در كربلا آرام است
ولی ما دربهترین شرایط ناارامیم ؟ البته اين تنها مختص امام حسین عليه السلام
هم نبوده كه در دوران دفاع مقدس كه گلوله بود، خمپاره بود، دوري از خانواده
بود و ….اما آرامش رزمنده ها، آن ها كه به ارباب بي كفنشان اقتدا كردند
وصف شدني نبود. اما الان چه؟ امكانات زندگي زياد شده، بعضی ها روي
تختخواب هاي نرم و راحت می خوابند،کولرگازی روشن،اما آرامش ندارن.
ما می خوایم از امام حسین عليه السلام امروز یه سوال بپرسیم. اقاجان!
میشه بفرماييد رمز آرامش زندگی اهل بیت عليهم السلام عموما و حادثه کربلا
خصوصا چه بوده ؟
کسی که آرامش داره می تونه خوب درس بخونه، خوب همسرداری کنه و زندگی خوبی
داشته باشه، الهی خدا به ماهم از این ارامش ها بده تابتونيم زندگی خوبی داشته باشيم…
در لحظه سخت گودی قتلگاه امام حسین عليه السلام آرام است، اعلام ارامش می کند.
از زخم های بدن امام حسین عليه السلام خون فوران می كند اما امام آرام است .
راز آرامش بي بي دو عالم حضرت زهرا سلام الله عليها و مولا امير المومنين علي
عليه السلام در چه بود؟ جهيزيه اي كه چند قلم بيشتر نبود و اكثر آن ها از گِل بود.
اما زندگی من و امثال من امروزه ماشین لباسشویی، ظرفشویی، آرام پز، زودپز ….
اما وقتی ازمون مي پرسن وضع زندگي چطوره ؟می گیم هی می گذره…
خب زندگی به حالات طبیعی مشکل داره ،این دنیا به گرفتاری پیچیده شده گاهی به
خاطر جنگ ،زلزله ،حوادث طبیعی ،به خاطر دشمنی دشمنان ما مشکلاتمون چندبرابر
میشه، دنیا جای خوش گذرانی نیست ،سختی داره، این دنیا جای امتحان است
همه ی زندگی ما امتحانه…اگر خدا به ما نعمت میده امتحانه، اگه چيزي نمیده
باز هم امتحانه.
هرکه دراین درگه مقرب تر است. جام بلا بیشترش می دهند..
شب ساعت یازده بخوابیم، صبح به وقت اذان صبح بايد پاشیم نماز بخونیم،تو ماه
مبارک رمضان يك ماه باید روزه بگیریم …کسانی که تو مشکلات احساس آرامش
نکنن میگن کی بشه تموم بشه اما کسانی که احساس ارامش دارن میگن حیفه
خداکنه باشه…
بعضی می خوان مشکل نداشته باشن ماشین خوب می خرند،خونه خوب، امكانات
خوب اما باز هم آرامش ندارند. چرا؟ عده اي آرامش رو با آسایش اشتباه گرفتند ..
آرامش هرچیزی وصل شدن به اصله، بچه تو بغل مادرش ارومه، رود خروشان تا به
دریا می رسه اروم میشه، ماهم تا به خدا نرسیم آرام نمی شيم.
الا بذکرالله تطمئن القلوب، اگه وصل به اصل نشیم احساس آرامش نمی کنیم .
اما امروز مي خوام پنج راه اتصال به خدا رو خدمتتون عرض كنم…..ادامه دارد.
با اندكي تغيير- يادگاري حوزه علميه حضرت زينب سلام الله عليها يزد
يه كاري كنيم خدا خريدار ما بشه...
خانم پور فتاحي ادامه دادند كه راههاي اتصال به خالق مهرباني ها زياده و من با توجه به
ضيق وقت چند تا رو براتون عنوان مي كنم.
1–نمازخواندن.هرکس نماز نخواند نعمت آرامش را از خودش می گیره.
2- اتصال به بیت الله.فقط کعبه نیست، مسجد خانه ی خداست رابطه مومن با مسجد
مثل رابطه ماهی با دریاست.
3 - اتصال به امرالله..امرخدا را اطاعت کنیم.هر جا امر کرده برو حاضر باشیم و
هر جا که فرموده خط قرمزای زندگی ست ، اون جا حاضر نباشیم
4- نهی خدا را انجام ندهیم ..حرام نخوریم، نامحرم نگاه نکنیم، اگرانجام ندهیم آرامیم.
5 - یک کاری کنیم خدا خریدار ما بشه..شهدا زندگیشون رو یه جوری تنظیم کردند که
خداوند خریدارشون شد.خوش به حال اربابمون سيد الشهدا عليه السلام كه شد عبد الله
خوش به حال شهيد حججي ها، چمران ها ، باكري ها و همت ها، خوش به حال شهيد
دادود دانايي ها و ….
خدایا به آبروی اهل بیت عليهم السلام ظهور امام زمان ارواحنا فداه پدر مهربان عالم را برسان
خدایا به آبروی امام حسین عليه السلام قسمت می دهیم ما و نسل مارا قابل خریداری
در راه خودت قراربده، مهربان خداي من،ارامش را به نسل ما برگردان. آمين
با اندكي تغيير و با تشكر از طلبه خوبمون خانم محدثه پور فتاحي عزيز.
يادگاري حوزه علميه حضرت زينب سلام الله عليها يزد
زهد يعني....
کلاس درس روش سخنرانی همیشه برام جذاب بوده و هست. این که طلبه ها سر کلاس
موضوعی رو در جمع طلاب ارائه می دادند و بعد از اتمام سخنرانی بچه ها به نقاط قوت
و ضعف می پرداختند. این سخنرانی یکی از اون طلبه های خوب حوزه ست که سر کلاس
ارائه کرد.
خانم عذرا جلالی از طلبه های خوب مدرسه ام ابیهای تفت بعد از ایراد خطبه موضوع خود
رو این گونه آغاز کردند.
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما طلاب عزیزخدا را شاکرم که این توفیق نصیب من شد که
امروزدر خدمت شما سروران عزیزباشم.
زهد از جهت لغت ترک كردن چیزی و بی میل شدن است.
علمای اخلاق زهد را از جهت اصطلاحی به معنای :خلاف علاقه و اشتیاق به دنیا می دانند و
گفته اند که زهد از سه طریق حاصل می شود.
1- ترک نمودن زینت ها و تجملات (ز)
2- ترک نمودن هوی و هوس (ه)
3- ترک نمودن دنیا و متعلقات آن (د)
خداوند سبحان در قرآن كريم می فرماید:
لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛
(این تقدیر حق را بدانید) تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما
میدهد مغرور و دلشاد نگردید، و خدا دوستدار هیچ متکبر خودستایی نیست.
حال سوال اين است كه آیا زهد به این معنی است که تارک دنیا شویم ؟
خیر دراصل مشغول نشدن به زندگی دنیا نه برخوردار نشدن از آن.
داستانی نقل شده است که روزی رسول خدا صلي الله عليه و آله از قیامت ، سختی ها و اوضاع
هولناک آن براي مردم توضیح دادند بعد از آن قضیه، ترس شدیدی اصحاب را فرا گرفت به طوری
که عده ای تصمیم گرفتند روزها را روزه و شب ها را به عبادت بپردازند،گوشت و چربی و غذاهای خوب
نخورند با زنان معاشرت هم نداشته باشند ، عطر نزنند و لباس های زبر و خشن بپوشند و خلاصه دنیا
و لذایذ آن را به قول معروف سه طلاقه کنند زمانی که خبر این تصمیم به رسول مهرباني ها رسید ایشان
آنها را از این کار نهی کردند و فرمودند نفس شما هم حقی به گردن شما دارد پس ناگزیر برای این که
هم حق خدا و هم حق نفس خود را ادا کرده باشید، گاهی افطار کنید، پاره ای از شب ها را بخوابید و
پاره ای ار آن را به عبادت ….ببینید که من نیز همچنین می کنم و هر کس از سنت من اعراض کند
از من نیست .(المیزان ج 6 ص 166)
پس تا اینجا متوجه شده ایم که باید مرزها را بشناسیم و بین دلبستگی به دنیا که خلاف زهد است با
دنیا داری صحیح که هیچ گونه تضادی با زهد ندارد فرق بگذاریم .
عده ای با نشناختن این ضابطه ها گاهی راه افراط پیش می گرفتند و حتی به امام معصوم عليه السلام
ایراد می گرفتند و تهمت دنیا پرستی به امام می دادند.
محمد بن منكر می گوید:در یکی از روزهای گرم تابستان از مدینه خارج شدم در مزرعه ای مردی را دیدم
که با تلاش خستگی ناپدیرمشغول کار کشاورزی بود. با خودم گفتم :سبحان الله،یکی از بزرگان قریش در
این ساعت گرم به طلب دنیا پرداخته است باید بروم و او را نصحیت کنم.نزد او را رفتم و به او سلام کردم
در حالی که نفس نفس می زد جواب سلام مرا داد. دیدم از شدت کار عرق از سروصورتش می ریزد گفتم:
خدا وضع تو را سامان دهد آیا درست است که یکی از بزرگان قریش با این حال درچنین ساعتی گرم از
روز این گونه به طلب دنیا باشد ؟ اگر در همین لحظه اجل فرا رسد و تو در این حال باشی ،چه می کنی و
جواب خدا را چه می دهی ؟ در پاسخ فرمودند : اگر مرگ در این حال به سراغ من آید در حالی به سراغم
آمده که به اطاعت خدا مشغول بودم و به وسیله ی آن خودم و خانواده ام را از نیاز به تو و دیگران حفظ
کرده ام .ولی ترس آن را دارم که مبادا در حالی که به گناه و معصیت خدا مشغول هستم مرگم فرا رسد
.محمد بن منکر گفت :درست فرمودی خواستم تو را نصحیت کنم ،اما تو مرا نصحیت کردی .
نتیجه ای که از این داستان گرفته می شود این است که زهد، با دنیا داری صحیح ،هیچ گونه منافاتی
ندارد ،بلکه برای ایجاد یک زندگی سالم در دنیا و آخرت هم تلاش نیاز است وهم زهد
امام صادق علیه السلام در بحار الانوار فرمودند:تمامی خیرات در اتاقی قرار گرفته است وکلید آن زهد و
پارسایی در امور دنیا است.
زهد یکی از خصلت های مهم پیامبران الهی و اولیاء و صالحان شمرده شده و همان طور که در بعضی از
منابع وارد شده است ،خداوند حکیم آن را برای انبیاء و مقربان خود شرط رستگاری قرار داده است در
دعای شریفه ی ندبه می خوانیم «و شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا ،الدنیه ؛خدایا زهد را
بر اولیاء و صالحان شرط گذراندن مراحل این دنیای پست و بی ارزش دانسته ای »
ادامه دارد….. با اندكي تغيير- يادگاري حوزه علميه حضرت زينب سلام الله عليها يزد
حجة الاسلام قرائتي:زهد یعنی خودت نخور، نه اینکه به مهمانت نده (شوخي)
خانم جلالي در ادمه موضوع زهد از طلاب سوالي را مي پرسند و آن اين كه چرا حضرت
علی علیه السلام خواستارتشکیل حکومت بودند آیا زهد با حکومت داری اسلامی منافاتی
دارد یا خیر؟ پاسخ آن است كه حکومت برای امام هدف نبود،امام حرص به مقام و به
دست آوردن تاج و تخت را نداشتند،امام حکومت را برای رسانیدن هر صاحب حقی به
حقش و جهت گسترانیدن عدالت در همه شئون زندگی مردم می خواستند .
امام در صورتی می توانستند با سقیفه مبارزه کنندکه مردم حکومتشان را بخواهند و چون
دیدند مردم بی اعتنا به حکومت ایشان هستند به سکوت نشستند.
ایشان فرمودند: به خدايی که دانه را شکافت و انسان را آفرید اگر حضور حاضران و تمام
بودن حجت بر من به خاطر وجود نیرو و یاور نبود، و اگر نبود پیمانی که خداوند از
دانشمندان گرفته که در برابر شکم بارگی هیچ ستمگر و گرسنگی هیچ مظلومی سکوت ننمایند
دهانه شتر حکومت را بر کوهانش می انداختم و بدانيد ارزش دنیای شما نزد من از اخلاط
دماغ بز کمتر است . خوشا به حال آن کس که بتواند در زندگی خود زهد مولایمان را پیاده کند.
سئوالی که شاید پیش آید این است که آیا زهد اسلامی همان بخل است یا خیر؟
آقای قرائتی در یکی از سفرهای تبلیغی برای سخنرانی دعوت شده بودند، پس از سخنرانی
سفره ای پهن کردند و نان و هندوانه آوردند یکی ار افراد میزبان می گوید: آقای قرائتی ما
می خواهیم با غذای کم و ساده زهد اسلامی را پیاده کنیم ؛ ایشان در جواب گفت این زهد
اسلامی نیست بلکه بخل است زهد یعنی خودت نخور نه اینکه به مهمانت نده و انسان باید
میانه رو باشد. (با شوخی )
آثار ترک زهد:
1- حسادت :
از داشتن دیگران ناراحت است و سریع واکنش نشان می دهد ؛حسادت غیر ازغبطه است تا
آن جا که حسادت می تواند باعث برادر کشی شود
إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ (یوسف / 8)
2- ذلت و تملق :
حرص و طمع او را ذلیل می کند فرد حاضر می شود برای اینکه به خواسته خود برسد دست
نیاز خود را حتی رو به افراد نالایق دراز کند و اثر آن جز ذلت و خواری نیست .
3- بد عاقبت مردن :
فردی که به دنیا دل بست ،زمانی که مرگش فرا می رسد نمی تواند ار آن چه به آن دل بسته
است جدا شود با ناراحتی و با بغض از پروردگار که چرا جان او را گرفته است و دریایی از
حسرت از این دنیا می رود.
4- تجمل گرا :
جامعه ای که بدون زهد باشد تجمل پرست بار می آید و بودجه مملکت که باید در راه صحیح
و پیشرفت کشور هزینه شود صرف خرید اشیاء بی فایده و دکوری می شود.
5- دین فروشی و شخصیت فروشی :
نمونه بارز دین فروشی را می توان در صدر اسلام و در زمان امام حسین علیه السلام مثال زد که
عمر سعد اگر دل از ملک ری می کند قاتل امام حسین عليه السلام نمی شد و تا قیام قیامت
مورد لعن و نفرین شیعیان نمی شد
مرغ دلم پر می زند اندر هوایت یا حسین دارد دل بشکسته ات شوق لقایت یا حسین
خدایا در دنیا زیارت ابا عبد الله الحسین عليه السلام و در آخرت شفاعتش نصیب و روزی ما
بگردان ،خدایا داغ کربلا و مدینه را بر دل های ما مگذار،پروردگارا آن چه خیر است به ما عطا
گردان.اللهم عجل لولیک الفرج.
با اندكي تغيير- يادگاري حوزه علميه حضرت زينب سلام الله عليها يزد
سر بزنگاه/عاقبت بخيريم آرزوست.
كلاس درس روش سخنراني بود و طلبه ها بايد مي آمدند و موضوع
خود را در دقايقي ارائه مي كردند.خانم شايان از اون طلبه هاي خوب
و با استعدادي بود كه سخنراني تاثيرگذاري رو انجام داد او با اين داستان
شروع كرد كه:“در بین یاران امام حسین علیه السلام شخصی است به نام
بشر بن عمرحضرمی( که از نیکان و یاران امام علی هم بوده و فرزندان او
نیز در نبردها زبانزد بودند) شب عاشورا به او خبر رساندند که پسرت درمرزهای
ری اسیر شده گفت :خودم و او را به حساب خدا می گذارم خبر به امام حسین
رسید و به بشر فرمودند : “خدا تو را رحمت کند تو از بیعت با من آزاد هستی
برو و در آزادي فرزندت بکوش."بشر عرضه داشت :"یا ابا عبدالله درندگان من
را زنده زنده بخورند اگر از شما جدا شوم و سپس سراغتان را از کاروانیان بگیرم
نه هرگز چنین نخواهد شد.”این جمله مورد عنایت امام زمان قرار گرفته و
ایشان در زیارت ناحیه مقدسه به بشر سلام می کند : سلام بر بشر بن عمر
حضرمی خدا بر تو پاداش خیر بدهد به جهت اعلام وفاداریت نسبت به
امام حسین آن گاه که به تو اجازه انصراف داد و تو گفتی : یا ابا عبدالله
درندگان من را زنده زنده بخورند اگر تو را ….
خب حالا یک سوال؟ چه چیزی باعث شد که یاران امام حسین عاشورای
حسین را بپذیرند تا جایی که حتی شخصی همچون بشر، عاطفه پدری
را هم زیر پا بگذارد تا در عاشورا کنار امامش باشد ؟!!!!! آیا واقعا چیزی
جز یک شناخت و معرفت نسبت به امامشان است ؟ معرفت و شناخت
خیلی مهم است می پرسید چرا ؟ چون وقتی حادثه کربلا را بررسی می کنیم
می بینیم کسانی که این جنایت را در حق امام حسین مرتکب شدند حضرت
و اصل و نسب ایشان را به خوبی می شناختند و اهل کشورهای غیر مسلمان
نبودند که ندانند سیدالشهدا فرزند رسول خدا و علی و فاطمه است و حتی
همان طور که می دانید عمر سعد ملعون همبازی کودکی امام حسین بوده یا
شمر روز عاشورا حضرت را یابن فاطمه خطاب می کند. این یعنی هرکسی که
به اهل بیت نزدیک شده و با ایشان آشنا شده لزوما پیرو اهل بیت نشده
بله !یعنی می شود کسی در هیئت امام حسین رفت و آمد داشته باشد سالها
عزاداری کرده باشد ولی سر بزنگاه و سر دوراهی غیر مسیر حضرت را انتخاب
کند بلکه بالاتر ممکن است مقابل امام خود بایستد…..ادامه دارد…