جایی همین حوالی ها
“بچه که بودیم می دانستیم هر وقت گم شدیم، باید سر
جایمان بمانیم تا پیدایمان کنند،مدت هاست ایستاده ام….
کسی مرا پیدا نمی کند.”
دلش این روزا از زمین و زمان گرفته بود ،این پیامک رو که برام
فرستاد مدتی تعمق کردم…. با خود اندیشیدم:خدایا راه زندگیم
را اگر کج بروم، اگر اشتباه راه بندگی ام را انتخاب کنم، هر چه
هم منتظر بمانم، آشنایی را برای راهنمایی ؛آن حوالی پیدا نخواهم
کرد،خدایا یادم بیاور اگر می خواهم در کوچه پس کوچه های تاریکی
گم نشوم، باید همان حوالی ها سکنی گزینم ،جایی که عطر یادت
همیشه به مشامم برسد / نوشته ی : م . ی