به نظر من همه مادران شهدا قدم خیرند.
چالش کتابخوانی نوروزی مرا بر آن وا می دارد که کتاب دختر شینا را باز کنم.
کتابی که خاطرات تلخ و شیرین همسر شهید ابراهیمی را به تصویر می کشد .
قدم خیر محمدی کنعان….و بارها و بارها زیر لب نامش را تکرارمی کنم.
به نظر من همه مادران شهدا قدم خیرند.
چشم انتظاری های این بانو كه در طول کتاب خواننده را با خود همراه می کند.
فراز و نشیب های زندگیش،5 فرزند کوچک که یادگار همسر شهیدش هستند و او
با عشق در نبود همسر به امور بچه ها رسیدگی می کند.
دلت می خواهد فقط بخوانی، دلت نمي آيد کتاب را ببندی، اصلا دلت نمی خواهد
هیچ چیز مانع این خواندن شود، انگار مثل فیلمی ماجرای زندگی این زن نستوه
وخستگی نا پذیر از جلوی چشمانم رد می شود.
سختی زندگی در روستا و دوری دختری در سن کم از پدر و مادرش که خیلی به آنها
_بخصوص پدر _وابسته ست اما قدم خیر بالاخره تصميمش را مي گيرد…ادامه دارد…..
نوشته: مرضيه يادگاري مدرسه علميه حضرت زينب سلام الله عليها يزد