این کوچه به جایی ختم نمی شود/ حواسشان به خط قرمزها بود.
“رفته بود تهران درس بخواند سال آخر دبیرستان،دوستش
از یک کوچه می رفته مدرسه و علی از کوچه ای دیگر.
دوستش به او می گفته:چرا از آن جا می روی؟بیا از این
کوچه برویم؛پر از دختر است!علی می گفته:"شما بخواهی
بروی برو به سلامت، من نمی آیم.”
یادگاران11،کتاب صیاد شیرازی،ص8
شادی روحش صلوات