به پیغا م های خدا در زندگیت چقدر بها می دهی؟
در کتاب زیبای داستانهای عارفان نوشته ی شهروز شهرویی ،ص55 چنین آمده است:
“روزی شیخ شوشتری نشسته بودند،الاغی آمدو بارش را خالی کردند وبه شیخ نگاه کرد و گوشهایش را تکان داد.
شیخ ابتدا گریه ی شدیدی کردند و سپس فرمودند:گویا این الاغ با زبان حال به من گفت:من بارم را به مقصد رساندم.آیا تو هم بارت را به مقصد رسانده ای؟!
آری! و چقدر صحنه های عبرت انگیز هر روز در اطراف هر کدام از ما در حال اتفاق است که اگر لحظه ای بر روی آن تعمق کنیم نتایج قشنگی از آن خواهیم گرفت.
و مگر نه این است که انسان ،باید در هر ثانیه و لحظه ای که از عمرش می گذردخود را مورد خطاب قرار دهد که بهترین کار در حال حاضر، انجام چه کاری ست؟
من که این همه ادعای سر بازی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) را دارم .
چند قدم برای رضایت او بر داشته ام؟
ارتکاب چند گناه مرا از یوسف زهرا (عج الله تعالی فرجه الشریف )دور کرده است؟
در قنوت چند نماز برای سلامتی اش دعای فرج خوانده ام؟
و این را بدانیم ،در هر لحظه پیامی از سوی خدای بزرگ به ما مخابره می شود.
به چند پیام توجه کرده ایم؟ مبادا در گذر زمان با دلی سر شار از غفلت چشم بر پیام های زیبای خدا ببندیم؟
راستی مهربان من!به چندپیام که از طرف خدا امروز به تو رسید توجه کردی؟خدایا مثل همیشه یاریمان کن.وعاقبت امورمان را ختم به خیر کن.
به این کار کوچک های بزرگ می گویند.
در این که همه ی ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رو دوست داریم شکی نیست.
در این که می تونیم ثواب هر کار خوبی روهم که انجام می دیم به امامان معصوم علیهم السلام هدیه کنیم باز هم شکی نیست.
آدمایی رو می شناسم که در زندگیشون به محض انجام یه کار خوب ،پیشکش وجود یه شهید یا یه امام معصوم می کنند.
رفته بودم خوابگاه به طلبه های خوابگاهی یه سر بزنم .
سفره پهن بود .یکی از بچه ها بلند گفت :ثواب سفره ی امشب به نیابت از تمام موجودات عالم ،هدیه به 14 معصوم علیه السلام .
برام خیلی جالب بود.یه دعای سفره هم ،یکی دیگه از طلبه ها اول سفره خووند که همه آمین گفتند:
الهی که این خانه مامور باد /سراسر پر از شادی ونور باد/بلاهای ارضی و آفات دهر/از این خانه و صاحبش دور باد/خدایا نگردان از این سفره هرگز طعام/ به حق محمد علیه السلام.
خوش به حال کسانی که طرح کوچک های بزرگ رو در هر جا که باشند فراموش نمی کنند .
اگه تا امروز این کار رو نمی کردی کافیه همین الان امتحان کنی . همین که بلند شدی بری یه وضو بگیری تا بخوابی زیر لب بگو ثوابش باشه برا فلان شهید محله.
حتی یه جواب سلام که دادی،یا لبخندی رو بر لبی جاری کردی ،یابرا تبلیغ دین به مدرسه ای رفتی.
یا با مباحثه، یه مشکل علمی رو از دوستی بر طرف کردی یا… همه ی این کارای خوب می تونه جزء طرح کوچک های بزرگ قرار بگیره.
فقط یادت باشه یه رمز داره و اون اینکه این کوچک های بزرگ نباید ما رو مغرور کنه.
خدایا ثواب این متن ادبی رو تقدیم می کنم :به نیابت از یوسف زهراعج الله تعالی فرجه،رهبر عزیزمون ،شادی روح 124000هزار پیغمبر،14 معصوم علیه السلام.
بد وارثا،بی وارثا،اونایی که در برزخ گرفتارند،به نیابت از تمامی فرشتگان ،حاملین عرش،ذوی الحقوق،مومنین و مومنات،مسلمین و مسلمات.
4 ملک مقرب،نکیر و منکر و همه ی اونا یی که در حقشون بدی کردیم قربة الی الله.
مهر تایید حضرت زهرا سلام الله علیها بر سیده بودن مادر مقدس اردبیلی رحمه الله علیه
آن شب ،مقدس خوابی دیده بود؛خواب دو موجود معظم و مطهر.
امیر مومنان حضرت علی علیه السلام و همسر گرامی اش حضرت
فاطمه زهرا سلام الله علیها.
در رویایش اندیشید،اینک فرصتی فراهم آمده است برای آن که مساله ی
مبهم زندگی اش را روشن کند؛مساله ای که حدود نیم قرن،هم چنان
حل ناشده باقی مانده بود و هنوز در مورد پاسخ آن تردید داشت.
همیشه آرزو داشت که بداند،آیا مادرش به راستی سادات بوده است یا خیر؟
اما هنوز جوابی برای این سوالش پیدا نکرده بود.و اکنون این خواب،این
رویای صادقانه،فرصت غنیمتی بود.
بر آن شد که دیگر هر طور شده است،مساله ی سادات بودن یا نبودن
مادرش را برای خود روشن کند.پیش خود اندیشید:
“اگر حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها چهره اش را از من بپوشاند
معلوم می شود که مادرم سیده نیست.اما چنان چه آن حضرت بدون
نقاب،با من سخن بگوید،بی تردید مادرم سیده است.
چون در این صورت حضرت مرا فرزند خود می داند.”
و پیش تر که رفته بود به محضر آن دو بزرگوار سلام داده بود.آن گاه به چشم
خویش دیده بود که حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بدون هیچ گونه
پوشش صورتی،سلامش را پاسخ گفته بود.آه،چه قدر خوشحال شده بود!
چه قدر به خودش بالیده بود!چه قدر احساس افتخار کرده بود!
ازآن پس دیگر تردیدش تبدیل به یقین شده بود.
دیگر به سیده بودن مادر عارفه اش اطمینان داشت؛مادری که سراسر
زندگی اش،هرگز چشم به نا محرم نینداخته بود و وقتی که او را باردار
بود،هرگز لقمه ی شبهه ناک نخورده بود.شیر حلال به فرزندش داده و
بعد از این که او را از شیر گرفته بود،در تر بیتش بسیار کوشیده بود.
نظافت و طهارتش را به خوبی انجام داده و او را با بچه های خوب
همبازی کرده بود.همه ی این ها را در زمان بسیار دور،از زبان خود
مادر شنیده بود،مقدس دیگر هیچ شکی نداشت که مادرش نیز خود
یکی از دختران بانو حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بوده است.
منبع:مقدس اردبیلی،فریدون حیدری ملک میان،انتشارات مدرسه،
تهران 1389صص13_12
پروردگارا! محبت رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه و آله و خاندان
پاک و مطهرش را روز به روز در قلب های ما،افزون تر بگردان.
چشم انتظار یوسف زهرا
روزی آقا سید هاشم حداد، از مر حوم قاضی می پرسند:آیا شما خدمت حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه ) مشرف شده اید؟
ایشان جواب می دهند:کور باد هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود ودر اولین نظر ،نگاهش به امام
زمان (عج الله تعالی فرجه) نیفتد.
منبع:داستانهای عارفانه،شهروز شهرویی،انتشارات نجبا،قم:1381ص17
پروردگارا!ای خالق آسمانها وزمین !چشم های گنهکار ما لیاقت دیدار آقا را ندارد.
چرا که مدتهاست در شلوغی بازار دنیا،خود را مشغول تماشای چیز های دیگر کرده ایم.
خدایا به این لحظات دلگیر جمعه قسمت می دهیم ، به ما توفیق ده تا ما هم با رفتارمان دل یوسف فاطمه را از خود خوشنود کنیم.
وناممان جزءیاران واقعی مولایمان ثبت شود.آمین یا رب العالمین.
وچه زود دیر می شود
نمی دانم چند بهار از عمرت سپری شده است؟
حرفم این است که ،چه کسی می داند چند بهار دیگر فرصت زند گی در این دنیا را داریم؟
می خواهم بگویم چقدر قشنگ می شود وقتی جای بعضی از سوالات را با هم عوض کنیم.
به جای اینکه بعضی ها مدام می گویند:مگر خدا در این دنیا برایمان چه کرده است؟
خود را خطاب قرار داده وبگویند:راستی من برای این خدای بی همتای مهربان،چه کرده ام؟
من برای گره گشایی از مشکلات دیگران چه گام هایی بر داشته ام؟
من که به لطف خدای بزرگ وبه عنایت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وخاندان پاک و مطهرش به حوزه راه یافتم ،تا کنون چند قدم برای تبلیغ دینم برداشته ام؟
لبخند سبز زندگی را در پس کدام زمستان سرد وبی روح جا گذاشته ام؟
من کجای این جاده ی زندگی ایستاده ام؟مگر هر روز خبر مرگ کسی مرا این قدر متاثر نمی کند؟
آیا جمله ی خداوندا! ازبابت این همه نعمتت سپاسگزارم را هر روز بلند گفته ام تا یک یادآوری هر چند کوچک باشد برای فرزند من،همسایه من،دوست من و…؟
خدایی که مرا خلق کرد به اخلاقم،رفتار وکردارم چه امتیازی می دهد؟
آیا با انجام عمل نیکی برای خانواده ام،اطرافیان ودوستانم،لبخند رضایت را بر لبان یوسف زهرا (عج الله تعالی فرجه) نشانده ام؟
امشب باید باید اندکی خلوت کنم ببینم کوله بارسفرم چه چیز هایی کم دارد.
آه!یقین دارم خیلی از چیز های مهم وحیاتی را که در طول سفر به کارم می آید را آماده نکرده ام.
آخر من خیلی وقتها فراموشی به سراغم می آید.
خدایا کمکم کن تا فرصت هست زندگی کنم،به روی زندگی لبخند بزنم،محبت کنم وگرهی از مشکلی بگشایم قبل از این که دیر شود.اللهم عجل لولیک الفرج.الهی آمین
سراغ افراد برویم
برای گرایش به معنویت وتعالی معنوی ،زمینه خیلی زیاد است.ما باید مثل پیامبر سراغ افراد برویم.
در باره پیغمبر گفته شده است:” طبیب دوار بطبه قد احکم مراهمه واحمی مواسمه. نهج البلاغه خطبه 107 “؛ پیغمبر مثل یک پزشک دوره گرد حرکت می کرد.
پزشکان د ر مطب خود می نشستند تا مردم به آنها مراجعه کنند؛اماپیغمبران نمی نشستند تا مردم به آنها مراجعه کنند؛آنها به مردم مراجعه می کردند.
در کیف دارویشان، هم وسیله مرهم گذاری داشتند، هم وسیله نشتر زنی داشتند، هم وسیله داغ کردن زخم.
منبع :اخلاق باید محمدی باشد،تدوین سید علی موسوی،تهران:مرکز نشر انقلاب اسلامی 1386 ص21
دارم به این فکر می کنم که حالا که ثبت نام حوزه های علمیه تا 24 فروردین ماه تمدید شده، فرصت خوبیه هر کدوم از ما به قدر توانمون به سراغ کسانی بریم که برای ورود به حوزه های علمیه مستعدند؛ اما شاید به خاطر ندانستن ،از پیوستن به این قافله باز بمونند .
هر کدوم از ما به سهم خودمون راهنمای یه تعداد از خواهران عزیزی بشیم که به کمک ما احتیاج دارند. پس یه یا علی بلند بگو وتا فرصت باقی است کاری کن.