پناه به سایه ها می بری اما پناه برسایه ی لطف خدا چطور؟!!
امروز هوا خیلی گرم بود،وقتی به اطرافم دقیق نگریستم،دیدم کمتر کسی
در ایستگاه های خط واحد نشسته است،آخر دو سه نفری از خانم هابه سایه ی
خط واحدها پناه برده بودند،چند نفری دیگر هم هر جا ،کوچکترین سایه ای دیده بودند.
آن را غنیمت شمرده و خود را از گرمی هوا تا حدودی نجات داده بودند.
وضعیت نامناسب بعضی از خانم ها در خیابان و بازار و خط واحدهاواقعا اندکی
انسان رابه تامل وا می داشت که ای انسان ناتوان تو از گرمی هوا این گونه
به جای مناسب پناه می بری مگر ارزش وجودی تو از بهشت کمتر است
پس چرا خود را به کمتر از آن می فروشی؟ از این هوای داغ فرار می کنی.
صورتت را می پوشانی،بعضی ها زیر لب از گرمی هوا گله می کنند.
اما لحظه ای به یاد گرمی آتش جهنم نیستیم .
راستی چرا این قدر زود غفلت به سراغمان می آید؟
صیانه،یک زن آرایشگر بود اما زمان رجعت، یاریگر حکومت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه خواهد بود.
مدیریت محترم حوزه می فرمودند:من ازشجاعت زنان صدر اسلام لذت می برم.
اسم 13 زن را صریحا نام می برند که در زمان رجعت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه
بر می گردندو یکی از آنها،آرایشگر دختر فرعون است.
ناگهان شانه از دستش به زمین می افتد.به خدای یگانه معتقد بوده است.
نا خوداگاه وقتی خم می شود تا شانه را از زمین بر دارد، بسم الله می گوید.
دختر فرعون متوجه می شود،می گوید:منظورت پدر من بود؟
می گوید:نام خدایی را می برم که پدر تو را هم، او خلق کرده است.
دختر واقعه را نزد پدرش تعریف می کند.
فرعون دستور احضار زن آرایشگر را می دهد،وقتی آمد؛از دینش پرسید.
وقتی فهمید موحد است و او را به خدایی قبول ندارد.
دستور داد تنوری از آتش را فراهم کنند،فرزندان آن زن را هم بیاورند.
اگر دست از ایمانت بر نداری فرزندانت در آتش می سوزند.
اما آن زن با ایمان ،لحظه ای تردید به خود راه نداد.
یکی یکی جلوی چشم این مادر زجر کشیده ،فرزندانش را داخل تنور سوزان
می انداختند اما ایمان او به خدا ذره ای کم نشد،تا نوبت به طفل شیر خواره اش رسید.
این جا دلش تکانی خوردو از ذهنش گذشت که کاری کند.
تا آخرین طفل کوچکش را از دست آتش سوزان نجات دهد.
ناگاه فرزند شیر خواره اش به امرخدا به سخن در آمدو مادر را به استقامت فرا خواند.
فرعون با سنگدلی تمامی فرزندان را با مادرشان،در آتش سوزاند.
لذا رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه و آله در شب معراج به جایی رسیدند.
که از آن بوی خوشی می آمد علت را سوال کرد ند.
جبرییل پاسخ داد:اینجا محلی ست که آرایشگر دختر فرعون و فرزندانش
را در آتش سوزاندندو از آن پس بوی خوشی از آن محل به مشام می رسد.
و نام آن زن فداکار صیانه بود ،او که از زنان یاری کننده ی مولایمان مهدی
عج الله تعالی فرجه خواهد بوداو که به خاطر دفاع از ایمان و عتقاداتش
عزیزترین فرزندانش را فدا کرد.خدایا بر ایمان ما نیز بیفزا .
و ما را از یاران واقعی یوسف زهرا عج الله تعالی فرجه قرار ده.آمین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم/م . ی
چرا چیزی که سر تا پا ضد قرآن است، جزء فرهنگ ماشده؟
استاد قرائتی به شهر دار العباده یزد آمده بود.من هم توفیق داشتم.
در جلسه ی سخنرانی ارزشمند ایشان حضور داشته باشم.
در آن جلسه فهمیدم،بد نیست بعضی وقتها اطلاعات ذهنمان را به روز کنیم.
و آنهایی که واقعا به درد نمی خورد، یا تاریخ مصرفشان گذشته را دور بریزیم.
خیلی از ما شعر موسی و شبان را بلدیم.به قول حاج آقا قرائتی:
“به قدری تو بورسه که همه حفظید،اما چرا چیزی که از سر تا پا ضد قرآن هست .
شده جزءفرهنگ ما؟”
این جا بود که یادم افتاد به یکی از جلسات استاد شایق که می فرمودند:
“شخصی به خدا می گفت،می خواهم سرت را شانه کنم ،دست و پایت را ببوسم.
و گوسفندانت را بچرانم.اما حضرت موسی علیه السلام به او می گوید:
تو هنوز مسلمان نشده،کافر شده ای؟
ولی خداوند حضرت موسی علیه السلام را مورد عتاب قرار می دهد.
چرا که ما برای وصل کردن آمدیم،نی برای فصل کردن آمدیم!
بعد استاد ادامه دادند:این حرفها درمعیار قرآن هرگز پسندیده نیست.
اگر چه خیلی وقتها ،بعضی ها با این حرفها در می آید.
ما نمی توانیم طلاو مطلّارا از هم تشخیص بدهیم.
همان طور که در میان اشیاء گاهی بدلها،آن قدر درخشانند که انسان نمی تواند بفهمد.
این بدل است یا اصل…در اعتقادات هم همین طور است.
این یکی از بلاهای اجتماع ماست که کثیری از مردم جامعه ی ما،اعتقاداتشان را بر اساس
شعر و بیت بنا کرده اند؛،گاهی معانی فاسد را در قالب های زیبا سروده اند.
اما وقتی به قرآن عرضه می شود قرآن آن را تایید نمی کند.
یادمان باشد در کنار قرآن،الگوی ما در زندگی ائمه اطهار علیهم السلام هستند.
همان دو ثقل گرانبهایی که رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه وآله
بارها بر روی آن دو ،تاکید کرد.
خدایا! توفیق درک درست از قرآنت را به همه ی ما عطا فرما/آمین
کبوتر نجف/من اگر نجف بروم ،حالم خوب می شود.
آیت الله کشمیری رحمة الله علیه آن قدر به شهر امیر المومنین عشق می ورزید که او را
کبوتر حرم نامیدند.بارها می فرمود:من اگر نجف بروم حالم خوب می شود.
آن قدر نجف هیبت از صاحب هیبت ،امیر المومنین علیه السلام دارد .
که اگر اعلم علماء به آن جا بیایند همانند یک طلبه معمولی می مانند.
آن قدر نجف مهم است که، مانند مرحوم شیخ زین الدین مرندی که مجتهدی
مسلم و با تقوا بود،می آمد جلو درب صحن امیر المومنین علیه السلام
آن جا که گداها می نشستند،می نشست.وقتی می گفتند:آقا این جا خوب نیست؟
می فرمود:این جایی است که امام زمان و حضرت خضر به طرف حرم می روند.
من هم نشسته ام تا شاید توجهی به من کنند.
می فرمودنددر نجف 360 پیامبر دفن هستند ولی در کربلا 260 پیامبر مدفونند.
عظام حضرت آدم و جسد نوح کنار امیر المومنین علیه السلام هستند.
خدایا !به لطف و کرمت،تذکره ی نجف و کربلا ومدینه رفتن همه ی عاشقان را امضا بفرما.
منبع:کبوتر حرم آیت الله کشمیری،محمد علی قاسمی،تهران:لوح نگار1391ص24
برای سقوط کردن،یک گناه کافی ست ؛تا زمین گیر شویم.
حجة الاسلام عالی به نقل از استاد بزرگوارشان می فرمودند:
برای سقوط کردن ،یک گناه کافی ست.بعد مثال زیبایی را نقل کردند.
هواپیما برای بلند شدن از زمین،باید سالم باشد.برای بلند نشدن ، کافی ست.
یک عیب کوچک هم، او را زمین گیر کند.
شیطان این همه عبادت کرد اما یک صفت ، زمین گیرش کرد.
زبیر با آن همه سابقه جهاد فقط به خاطر دنیا خواهی اش، سقوط کرد.
نکته:سقوط با یک گناه وقتی همراه سه شرط شد، خطرناک است.
اول اینکه:کسی گناه می کند اما اصلا نادم و پشیمان نیست .
در واقع به فرموده ی امام صادق علیه السلام باطن گناهان
دشمنان امیر المومنین علیه السلام هستند و باطن نیکی ها ما ائمه هستیم.
دوم این که:گناه می کند آلوده ی به حرام خواری هم هست.
و سوم این که:گناه می کند،خودش خوب نیست آدم های خوب را هم دوست ندارد.
خدایا !اما من می خواهم اعتراف کنم با همه ی بدی هایم ، دوستدار امامان
معصوم علیهم السلام و تمام بندگان خوبت هستم.
معبودا گناهانمان ریسمانی به پایمان انداخته که قدرت پرواز را از ما گرفته است.
کمکمان کن در این شلوغی دنیا اسیر گناهان نفس و شیطان نشویم.
بار الها!یاریمان ده از خط قرمزهای جاده ی بندگی عبور نکنیم.الهی آمین / م . ی
می شود بفرمایید ،چگونه به این درجه و مقام رسیده اید؟
حاج اسماعیل کریمی ساروقی فرزند ارشد مرحوم کربلایی محمد کاظم کریمی ساروقی
رحمة الله علیه فرموند:
که پدرم در جواب علمایی که از او سوال می کردند؛ چگونه به این درجه رسیده ای می فرمود:
به دلیل رعایت سه ویژگی:اول نخوردن مال حرام در زندگی ، دوم دادن زکات مالم
و سوم انجام نمازهای واجب و مستحب که در روز وشب مجموعا 51 رکعت می شد.
و عامل بودن به قرآن باعث شد قرآن در سن 27 سالگی بار دیگر بر من تکرار شود.
خدایا!توفیق درک و عمل به آیات نورانی قرآن را به همه ی ما عطا فرما.آمین