انسانی که عاشق غیر خدا شد، دلش دیگرلیاقت عاشق خدا شدن را ندارد.
همیشه نام مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه را که می برد، بغضی در
گلویش جا خوش می کند،نشستن پای حرف های نابش همیشه برایم
لذت بخش است،آن روز هم خانم خاتم الحسینی ،معاون فرهنگی حوزه
حرفهای خوبی عنوان کرد،از خوب بودن سخن گفت و ازتاکید علماء
بر ترک معصیت،فرمودند:اگر در طول روز گناه نکردی و نماز شب هم نخواندی.
این ارزش دارد.،اما اگر ختم قرآن کردی و غیبت دیگران را هم کردی .
این خشم خدای بزرگ را به دنبال دارد،باید گناه را بشناسیم ؛مثل مریضی
که دکتر به او می گوید،باید عکس بگیری ؛تا درد را تشخیص بدهم .
اول شروع نکن دعا خواندن ،اول گناهانت را بشناس ؛نگو ذکر یونسیه ثواب دارد.
اول برو استغفار کن چرا که استغفار مانند آبی است که به داد آتش درون می رسد.
کتاب گناهان کبیره ی شهید دستغیب رحمةالله علیه را بخوان.
و شهدای محراب را هم در نماز شبت، یاد کن.
از ائمه ی معصومین علیهم السلام بخواه، تا کمکت کنند؛ گناه نکنی .
گناهی چون نگاه به نامحرم، مثل تیری مسموم است و قساوت قلب
را هم در پی دارد،چرا خدا می گوید به نامحرم نگاه نکن؛چون انسانی
که عاشق غیر خدا شد ،دلش دیگر لیاقت عاشق خدا شدن را ندارد.
و هرشبی که محاسبه کردی و دیدی آن روزگناه نکرده ای .
سجده ی شکر به جا بیاور و عزمت را بر ترک گناه بیشتر کن.
چمران مظلوم بود و برای همیشه جاودانه شد.
کتاب را که ورق می زنم، دلم می خواهد؛ تا آخراین کتاب زیبا
را مطالعه کنم،کتابی در مورد شهیدی بزرگ که،دغدغه ی اصلی اش
خدمت به خلق بود،آری از شهید چمران می گویم؛او که هرگز به
منافع مادی خودش نمی اندیشید.
رفاه و راحتی در انتظارش بود،می توانست به آمریکا برود؛خوش باشد.
و زندگی کند، اما چه چیز مانع رفتن او می شد؟
او که به بچه های شیعه عشق می ورزید،به محل نگهداری اشان
در حومه ی بیروت می رفت،بچه ها از سر و کول دکتر بالا می رفتند
و خوشحالی می کردند،چرا که عاشقانه دوستش داشتند.
شخصیتی با آن همه عظمت، با بچه ها هم بازی می شدو تمام کار
و زندگیش را همین بچه ها می دانست،امام راحل رحمة الله علیه
خیلی به دکتر چمران علاقه داشتند ، او هم ارادت خاصی
به امام داشت،یک روز از حرف ها و مشکلات پیش روی خودبا
پسر امام سید احمد رحمة الله علیه صحبت می کند.
و در دیداری که با امام راحل دارد نیز حرف هایش را بازگو نمی کند.
چرا که اعتقاد دارد، امام الان درگیر مسائل زیادی ست .
معتقد بود در این اوضاع باید خودشان سنگ های پیش رو را از سر
راه بردارند و چه روحیه ی لطیفی د ارد که ساعت ها به گل افتابگردانی
زیبا خیره شده،غرق در آفرینش زیبای خداوند می شود.روحش شاد.
منبع :اقتباسی از کتاب چمران مظلوم بود،علی اکبری
چاپ سوم،تهران:نشر یا زهرا 1390 / م . ی
طلبگی ،مسولیت می آورد؛دنبال دلت نباش.
باید در زندگی هدفی والا برای خود ترسیم کنیم،اصلا دنبال چه هستیم؟
باید مراقب ،ورودی های دل هم باشیم.
چشممان امروز چه چیزهایی دید ؟گوشما ن ،امروز چه چیزهایی را شنید؟
دستمان چه کاری را می بایست انجام دهد، که تمرّد کرد؟
پایمان چرا جایی که نبایست برود، رفت ؟
اصلا چرا افکاری شیطانی به ذهنم خطور کرد؟
آری اگر روزی دیدی افکارت شیطانی شده، بدان زمینه ی حضور
دشمنی قسم خورده به نام ابلیس را فراهم کرده ا ی.
خانمی که وسواسی ست،مادری که دائما دل نگران بستن
کپسول گاز است،خانمی که به خاطر چند دقیقه دیر آمدن
شوهر اعصابش به هم می ریزد و مرتب فکرهای منفی را به
ذهنش راه می دهد،حواست باشد این ها ؛همه القائات شیطانی ست .
تا تو را گرفتار بدبینی و ترس و اضطراب کند.
امروز به جای این فکرهای بیهوده لحظه ای به این بیندش که
کدام عبادت بیشتر بر روی تو تاثیر گذار بوده؟
امروز چقدر توانستی رذائل اخلاقی را مهار کنی؟
یادمان باشد، همه ی ما مسئولیم و روزی باید جوابگو باشیم.
اقتباسی از از سلسله سخنرانی های خانم قیاسی در جمع طلاب حوزه ی علمیه.
اندکی تامل/یک وقت به خودت می آیی و می بینی به هیچ جا نرسیدی.
باز هم مانند مادری دلسوز ،طلبه ها را مورد خطاب قرار داده وفرمودند:
همیشه به فکر باشیدکه گاهی یک حسادت،یک حرکت نادرست؛ در حوزه
می تواند باعث عقب گرد انسان شود،چه بیچاره است کسی که حوزه بیاید.
5 سال را سپری کند، اما غافلانه بیاید و برود ؛بدون هیچ برنامه ریزی برای زندگیش.
زندگی میرزا جواد ملکی تبریزی رحمة الله علیه را مطالعه کنید،می گوید:
دو سال در حوزه ی نجف درس خواندم ،اما تغییری در خود احساس نکردم.
یک روز به نزد استادم ملا حسینقلی همدانی رفتم و راز دلم را با او در میان گذاشتم.
مرا نشناختند ناراحت شدم،خیلی برایم سخت بود؛خودم را معرفی کردم .
استاد فرمود:از گروه ملک تبریزی ها هستی؟در مدرسه امان چند نفری تبریزی بودند.
اما خوب عمل نمی کردند، گفتم آقا از آنها هستم ؛اما مثل آنها نیستم.
همین که می دانست مثل آنها نیست ،خطرناک بود.
استاد فرمودند:برو کفش های آنها را جفت کن، تا روزی که خودم به سراغت بیایم.
شاگردی ست که دوست دارد همیشه اولین نفر در کلاس درس حاضر باشد.
اما چون و چرا نمی کند،اعتراض نمی کند که می خواهم زودتر از همه به
کلاس بیایم و صف اول بنشینم،فردا مجبور می شود به خاطر جفت کردن
کفش ها دیر به کلاس برود و عقب بنشیند.
6 ماه کفش آنها را جفت می کند تا این که استاد به سراغش می آید و می گوید:
هم چنان ادامه بده و ادامه داد تا جایی که بسم الله می گفت و از روی
آب عبور می کرد،می خواهم بگویم:شب خوابیدن و تلویزیون دیدن و با تلفن
صحبت کردن شما را به جایی نمی رساند.
باید در زندگی برنامه ریزی داشته باشید،5 سال مثل برق و باد می گذرد.
یک وقت به خودت می آیی و می بینی به هیچ جا نرسیدی .
زشتی ها و کثافات را کنار بزنید، تا قلبتان نورانی شود.
خدایا قلب های ما را به نور بندگی خودت روشن بگردان.
اقتباسی از سخنرانی ارزشمند سرکار خانم قیاسی
مدیریت محترم حوزه ی علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیه
با این برادران دو قلو،باید عکس یادگاری انداخت.
می گویند آدمی یک سوم از عمرش را خواب است.
اما آدم ها از"خواب"ترسی ندارند.
جاده ی زندگی شلوغ است،خوابمان می برد گاهی.
باید حواسمان به خواب آلودگی باشد.
راستی برادر دوقلوی خواب را می شناسید؟
به یادش باشیم،فقط این را می دانم که امکان فرار
از آن نیست، باید به یادش بود.
منبع:کوثر رسول،معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان
اوقاف و امورخیریه،چاپ اول1392ص23
و مگر نه این که خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است!!
هر انسانی،بیش از دیگران از درون خویش آگاه است و درون ما را خدا ،پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه ی معصومین علیهم السلام می دانند.
و لذا آیت الله مجتهدی رحمة الله علیه می فرمودند:اگر می خواهی بدانی.
کارهایت الهی ست یا نه؟ببین اگر یک روز فیلم شما را از صبح تا شب بگیرند.
بدون این که خودت بفهمی؛ بعد کسی بگوید:
ما امروز از تمام لحظات شما فیلم برداری کرده ایم،چه حسی به شما
دست می دهد؟ اگر به حالمان فرقی نکند ،معلوم است که تقوا بر ما حاکم است.
چون بالاخره فردای قیامت ،تمام لحظات عمر ما را به صورت فیلم شده
نشان می دهندو به راستی که چقدر همه چیز حساب شده و دقیق است.
” فَمَن یَعمَل مثقالَ ذرَّةٍ خیراً یَرهُ وَمَن یَعمَل مثقالَ ذَرَّةٍ شَرّاًیَرَهُ”
این نویسنده و کاتب که بوده که همه چیز را با دقت حساب کرده .
و مگر نه این که خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است و بدانیم که هیچ
عملی از ما سر نمی زند ،مگر این که مَلکی آن را می نویسدبه نام عتید و رقیب.
مواظب باشیم ،لحظه به لحظه ی زندگیمان دارد ثبت می شود.
اقتباسی از سخنان ارزشمند سر کار خانم قیاسی