اندکی تامل/یک وقت به خودت می آیی و می بینی به هیچ جا نرسیدی.
باز هم مانند مادری دلسوز ،طلبه ها را مورد خطاب قرار داده وفرمودند:
همیشه به فکر باشیدکه گاهی یک حسادت،یک حرکت نادرست؛ در حوزه
می تواند باعث عقب گرد انسان شود،چه بیچاره است کسی که حوزه بیاید.
5 سال را سپری کند، اما غافلانه بیاید و برود ؛بدون هیچ برنامه ریزی برای زندگیش.
زندگی میرزا جواد ملکی تبریزی رحمة الله علیه را مطالعه کنید،می گوید:
دو سال در حوزه ی نجف درس خواندم ،اما تغییری در خود احساس نکردم.
یک روز به نزد استادم ملا حسینقلی همدانی رفتم و راز دلم را با او در میان گذاشتم.
مرا نشناختند ناراحت شدم،خیلی برایم سخت بود؛خودم را معرفی کردم .
استاد فرمود:از گروه ملک تبریزی ها هستی؟در مدرسه امان چند نفری تبریزی بودند.
اما خوب عمل نمی کردند، گفتم آقا از آنها هستم ؛اما مثل آنها نیستم.
همین که می دانست مثل آنها نیست ،خطرناک بود.
استاد فرمودند:برو کفش های آنها را جفت کن، تا روزی که خودم به سراغت بیایم.
شاگردی ست که دوست دارد همیشه اولین نفر در کلاس درس حاضر باشد.
اما چون و چرا نمی کند،اعتراض نمی کند که می خواهم زودتر از همه به
کلاس بیایم و صف اول بنشینم،فردا مجبور می شود به خاطر جفت کردن
کفش ها دیر به کلاس برود و عقب بنشیند.
6 ماه کفش آنها را جفت می کند تا این که استاد به سراغش می آید و می گوید:
هم چنان ادامه بده و ادامه داد تا جایی که بسم الله می گفت و از روی
آب عبور می کرد،می خواهم بگویم:شب خوابیدن و تلویزیون دیدن و با تلفن
صحبت کردن شما را به جایی نمی رساند.
باید در زندگی برنامه ریزی داشته باشید،5 سال مثل برق و باد می گذرد.
یک وقت به خودت می آیی و می بینی به هیچ جا نرسیدی .
زشتی ها و کثافات را کنار بزنید، تا قلبتان نورانی شود.
خدایا قلب های ما را به نور بندگی خودت روشن بگردان.
اقتباسی از سخنرانی ارزشمند سرکار خانم قیاسی
مدیریت محترم حوزه ی علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیه