چمران مظلوم بود و برای همیشه جاودانه شد.
کتاب را که ورق می زنم، دلم می خواهد؛ تا آخراین کتاب زیبا
را مطالعه کنم،کتابی در مورد شهیدی بزرگ که،دغدغه ی اصلی اش
خدمت به خلق بود،آری از شهید چمران می گویم؛او که هرگز به
منافع مادی خودش نمی اندیشید.
رفاه و راحتی در انتظارش بود،می توانست به آمریکا برود؛خوش باشد.
و زندگی کند، اما چه چیز مانع رفتن او می شد؟
او که به بچه های شیعه عشق می ورزید،به محل نگهداری اشان
در حومه ی بیروت می رفت،بچه ها از سر و کول دکتر بالا می رفتند
و خوشحالی می کردند،چرا که عاشقانه دوستش داشتند.
شخصیتی با آن همه عظمت، با بچه ها هم بازی می شدو تمام کار
و زندگیش را همین بچه ها می دانست،امام راحل رحمة الله علیه
خیلی به دکتر چمران علاقه داشتند ، او هم ارادت خاصی
به امام داشت،یک روز از حرف ها و مشکلات پیش روی خودبا
پسر امام سید احمد رحمة الله علیه صحبت می کند.
و در دیداری که با امام راحل دارد نیز حرف هایش را بازگو نمی کند.
چرا که اعتقاد دارد، امام الان درگیر مسائل زیادی ست .
معتقد بود در این اوضاع باید خودشان سنگ های پیش رو را از سر
راه بردارند و چه روحیه ی لطیفی د ارد که ساعت ها به گل افتابگردانی
زیبا خیره شده،غرق در آفرینش زیبای خداوند می شود.روحش شاد.
منبع :اقتباسی از کتاب چمران مظلوم بود،علی اکبری
چاپ سوم،تهران:نشر یا زهرا 1390 / م . ی