استاد شایق چه زیبا فرمودند که:قرآن هر کلمه اش آدرس یک گنج است.
استاد شایق از یک داستان زیبا سخن می گفتند،داستانی که بسی مایه ی عبرت
است،فرزند شخصی به بیماری مُهلکی گرفتار شد، دوستی داشت در شهرستانی
دور شرح حال بیماری فرزندش را با او در میان گذاشت و از او پول زیادی را طلب کرد .
به او گفت: که در صورت فراهم آمدن این پول است که فرزندش از مرگ نجات می یابد.
چند روزی بعد جواب نامه اش را دریافت کرد، انتظار داشت پاکت نامه پر از پول باشد.
اما چیزی در آ ن نبود جز یک تکه کاغذ،اوقاتش تلخ شد؛از دست دوستش ناراحت شد.
که چرا به او کمکی نکرده و بالاخره روزی فرزندش دار فانی را وداع گفت.
هنوز چهلم فرزندش نشده بود که دوستش به نزدش آمد،مرد شروع به گلایه کرد.
که اگر تو کمکم کرده بودی، الان فرزندم زنده بود،دوستش با تعجب گفت: آیا تو نامه
مرا خواندی؟مرد گفت وقتی دیدم از پول خبری نیست ،آن را به گوشه ای انداختم.
نامه را آوردند ،آن مرد به دوستش گفت: من در نامه آدرس گنجی را برایت نوشته بودم.
با خودم گفتم می روی و گنج را بیرون آورده و فرزندت را از مرگ نجات می دهی.
وقتی گنج را بیرون آوردند آن مرد گریه می کرد، که اگر یک بار آن نامه را خوانده بودم.
الان فرزندم زنده بود ،بعد استاد ادامه دادند:قرآن هر کلمه اش یک گنج است .
عده ای با تدبر و تفکر پیرامون آیات قرآن گنج ها را در می یابند اما عده ای در قیامت
انگشت حسرت به دندانم می گزند،خدایا کمکمان کن قبل از این که دیر شود .
از این کتاب آسمانی در زندگی بهره ی لازم را ببریم.
بخشندگی رسم خوبان
روزی به مقدس اردبیلی عمامه بزرگ و گرانبهایی هدیه دادند،ایشان آن را
بر سر گذاشت و از منزل خارج شد،چند قدمی نگذشت که سائلی آمد و
از وی طلب کمک کرد، مقدس گوشه ای از عمامه اش را پاره کرد و به
وی داد، مقداری دیگر که راه رفت ،فقیری دیگر آمد و تقاضای طلب کرد .
مقدس باز گوشه ای از عمامه را پاره کرد و بدو بخشید؛ به همین ترتیب
تا وقتی مقدس به منزل بر گشت، از عمامه فقط یک ذراع مانده بود.(1)
وقتی این بزرگواری و بخشش مقدس اردبیلی راخواندم، یاد صحبتهای آیت
الله سید هاشم رسولی محلاتی افتادم، که از سخاوت و بزرگی رسول
اکرم صلی الله علیه و آله می گفتند، که وقتی شخصی به ایشان دوازده
درهم داد، تا برای خودشان لباسی تهیه کنند و ا میر المومنین علیه
السلام به بازار رفتند و لباسی به قیمت 12 درهم گرفتند ،پیامبر فرمودند:
یا علی!این برای ما زیاد است، مولای متقیان علی علیه السلام پول را که
بازگرداند،پیامبر به همراه امیر المومنین علیه السلام هر دو به بازاررفتند.
چهار درهم را به زنی دادند که پولی را که صاحب خانه به او داده بود را
گم کرده بود و گریه می کرد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای
خودلباسی 4 درهمی خریدند، اما به محض دیدن برهنه ای که می
گفت،مسلمانان!من برهنه ام مرا بپوشانید، فوری لباس را به او داده باز با
چهار درهم باقی مانده، لباسی برای خود تهیه کردند،در راه برگشت باز به
آن زن برخوردند که ابتدا او را دیده بودند ،زن باز هم گریه می کرد می
گفت ساعت ها از منزل خارج شده و الان دیگر دیر وقت است ؛اگر برگردد .
صاحبش اورا توبیخ می کند وپیامبر از او خواست راه خانه ی اربابش را
نشان دهد ،و قتی صاحب خانه، رسول مهربانی ها را جلوی در خانه اش
می بیند، به خاطر پیامبر کنیز رادر راه خدا آزاد می کند.پیامبر رو به امام
علی علیه السلام کرده فرمودند:چه 12 درهم بابرکتی ،دو برهنه را
پوشاند. و کنیزی را آزاد کرد واین سیره ی پیامبر گرامی اسلام صلی الله
علیه و آله و بزرگان دین ماست، که باید در زندگی از آن درس بگیریم.
(1)شهروز،شهرویی،داستان های عارفانه،چاپ دوم،قم:انتشارات نجبا،1381 صص14_13
جشن گلریزان در یزد/بهانه ای برای تقسیم مهربانی ها
امشب درسالن شهید عباسپور یزد، جشن بزرگ"گلریزان” برگزار شد ،بهانه ای برای
این که هر کسی به قدر توان مالی اش به یاری کسانی بشتابد که مدت هاست از خانه
و خانواده دورند و انتظار دیدار فرزندان کوچکشان را می کشند، برای کسانی که به خاطر
جرائمی غیر عمد پشت میله های زندان به آینده می اندیشند و منتظر دست های مهربانی
هستند که از کارشان گره گشایی کنند، زندانیان محروم مالی.
امشب استاد آبایی از شبکه تابان حرف زیبایی زدند فرمودند:و قتی پدری می بیند فرزندش
با پولی که خودش به او داده رفته و برای او هدیه ای خریده ، پول تو جیبی او را بیشتر از قبل
می کند و به معرفت فرزندش افتخار می کند و محبت او بیش از گذشته به دلش می نشیند.
می خواهم بگویم خوشا به حال کسانی که نعمتی را که خدای بزرگ به آنها عنایت کرده را در
راه رضایت او به کار می برند و خدا هم در برابر این کمک نعمتی فراوان تر از گذشته به آنها
عنایت می کند ،پیش ملائک از آنها به نیکی یاد کرده و به این بندگان خوبش مباحات می کند.
و این ها همان سرمایه ای است که از حالا برای خود پیش می فرستند/ م . ی
دشمن اعتقادات جوانانمان را نشانه رفته،مواظب باشیم.
ont-size: medium;"> که روی آن نوشته شده بود:"بسم الله الرحمن الرحیم"رئیس دزدها از او علت کارش را پرسید گفت :
به من گفته اند اگر این ذکر همراه مالت باش از هر خطری محفوظ می ماند.
گفتند:ما آمدیم مالش را بدزدیم نه اعتقادش را و امروز تلاش دشمن برای ربودن اعتقادات جوانان ماست
ویکی از آن چیزهای ارزشمند عفت و حجاب زنان جامعه ی ماست،چرا در کشورهای غربی اجازه ی
هرنوع پوششی را می دهند اما با پوشش اسلامی مخالفت می کنند.چون این نوع حجاب نماد اسلام است.
مواظب اعتقاداتی که برای پاسداشت آنها،آن همه شهید دادیم ،باشیم.
قسمتی از سخنان استاد آبایی در شبکه تابان یزد
تارهای سفید مو برایش پیغامی آورده بودند،اما او باز هم غافل بود.
استاد برای این که یاد مرگ را بیشتر تبیین کنند فرمودند:در یک تمثیلی آمده است .
که شخصی به سقف خانه اش گفت،ای سقف مهربان من و تو یک عمری در کنار هم
زندگی کردیم،هروقت خواستی خراب بشوی به من خبر می دهی؟گفت:آری حتماً تو را
خبر خواهم کرد،یک روز دید سقف خانه ترک خورده است،گِلی بر داشت و به دهانه ی ترک
سقف زد و به زندگی اش در زیر سقف ادامه داد،یک روز سقف بر سرش خراب شد زخمی و
مجروح شد،داد و بیداد راه انداخت که ای سقف بی وفا چرا من را خبر نکردی؟گفت:
من فریاد زدم، دهان باز کردم،گِل به دهانم زدی!!داشتم تو را خبر می دادم!
جلوی آیینه می رود می بیند یک تار مویش سفید شده،عصبانی می شود آن را می کَنَد.
تار موهای بعدی را چه می کنی؟! وسپس استاد ادامه می دهد:
خدا مرتب پیغام می فرستد،ای انسان آماده باش مرگ نزدیک است،آن وقت طرف
ازذکر فرارمی کند و به دنبال عوامل غفلت می رود!
قسمتی از سخنان استاد شایق در تفسیر سوره ی مبارکه ی اسراء
اثر مُهلکِ سمّ گناه
اگر کسی یک سَمّ مهلک را به اندازه ی یک قاشق بخورد بلافاصله می میرد.
همین سمّ اگر به اندازه ی نصف دانه ی گندم خورده شود،باعث تب می شود.
اما شخص را نمی کشد حال اگر کسی هر روز به اندازه ی یک دانه ی ارزن
از آن بخورد،نه تب می کند و نه می میرد، اما عمرش کوتاه می شود؛ بر سلامتی
او تاثیر می گذارد،گناهان کبیره ی مهلکه مانند آن قاشق چای خوری سَمّ است.
گناهان متوسط مثل خوردن سَمّ به اندازه ی دانه ی گندم اند و گناهان کوچک مثل
آن است که هر روز به اندازه ی یک ارزن از آن بخوریم؛متوجه تاثیر آن نمی شویم.
اما به تدریج آثار خود را نشان می دهد،مواظب سمّ مهلک گناه باشیم.
قسمتی از سخنان استاد شایق در کلاس تفسیر ترتیبی قرآن کریم