الکی که انسان ،علامه و آیت الله نمی شود.
آدمهایی در اطراف ما هستند که به واژه ای به نام دل خیلی اهمیت می دهند.
آن هم در جهت منفی،این امر در مشاوره هایی که انجام می شود ،نمود بیشتری
دارد،مثلا از او می پرسند:چرا شما همسرت را کتک زدی؟ یا باعث آزار فرزندانت
شدی،با قلدری می گوید:همین که هست،من همین هستم، می خواهد
زندگی کند،نمی خواهد طلاقش را بگیرد،به راستی چرا این گونه می شود؟
برای این که آن شخص، بر معصیتش اصرار دارد؛این شخص چقدر با آن
کسی که همیشه متوجه اعمال و رفتار خویش هست،فرق دارد.
فرد دوم کاری نمی کند کسی از او برنجد، اگر هم سخنی گفت که دیگری
خدای ناکرده ناراحت شد، تمام تلاشش را برای جبران به کار می گیرد.
علامه حسن زاده ی آملی حفظه الله علیه می فرمودند:در آمل بودیم.
و هوا بسیار گرم بود،از نماز جماعت که برگشتم منزل ،بچه ها خیلی
سر و صدا می کردند،بسیار خسته بودم؛در این موقع عصبانی شدم.
و به خانم و بچه ها نهیبی زدم .
وقت خواب بسیار پریشان شدم، چقدر فرق است این کلنجار رفتن با خود
با کار شخصی که اصلا هم از کار بدش ،احساس شرمندگی نمی کند.
الکی انسان علامه و آیت الله نمی شود.
شب در برگشت جعبه شیرینی گرفتم،به خانه آمده و از همسر و فرزندانم
تفقدی کردم ،اما باز وقت خواب آن پریشانی به سراغم آمد.
با نفسم کلنجار رفتم و دعوایش کردم ،چقدر زیباست گاهی انسان این نفس
سرکش را ملامت کند،با خود اندیشیدم که نزد آقای الهی برادر علامه
طباطبایی رحمة الله علیه بروم چون او با سید علی قاضی طباطبایی که
رحلت کرده بود ارتباطات روحی عجیبی دارد بروم و بگویم ،از از ایشان بخواهد.
برایم دعا کند.
آری و آن گاه که به مقصد می رسد و با آقای الهی دیدار می کند، آقای الهی ایشان
را بغل می کنند و می گویند:"مرد مومن کجا بودی؟ پیغامی از سید علی قاضی
طباطبایی رحمة الله علیه برایتان داشتم ، حیران بودم چگونه این پیغام را به
شما برسانم،ایشان فرمودند به شما بگویم"اگر می خواهید به جایی برسید.
این طور نمی شود."
آری طی طریق کردن در جاده ی بندگی، بدون محاسبه،مراقبه و محاسبه
امکان ندارد.خدایا !توفیق بندگی به همه ی ما عطا بفرما.آمین یا رب العالمین.
قسمتی از سخنان ارزشمند سر کار خانم قیاسی،مدیریت حوزه ی علمیه