لحظه ها ،میل بندگی دارند.
لحظه ها میل بندگی دارند.
وقت ادعیه خوانی دل شد.
چشم را باید اشک پاشی کرد.
وقت خانه تکانی دل شد.
همه دل تنگ ،این هوا بودند.
غنچه ی سبز ربنا واشد.
در همین لحظه های نورانی
باری از دوش یک نفر بردار.
روزه داری ،فقط نخوردن نیست.
چون علی کیسه ی سحر بردار.
شاعر:صابر خراسانی
مولا جان!می دانم دلت را بارها شکسته ام ،اما مرا ببخش بهار بی خزانم!
به اشک دیده ی حیدر،بیا ای یوسف زهرا
به حق غربت حیدر،بیا ای یوسف زهرا
به حق جد مظلومت،به زهرا،مام معصومت
به آن محزون غم پرور،بیا ای یوسف زهرا
به دست بسته ی حیدر،به خون سینه ی مادر
میان آتش آن در،بیا ای یوسف زهرا
به اشک دیده ی زینب،که می خواند نماز شب
کنار بستر مادر،بیا ای یوسف زهرا
به آن یاس چو نیلوفر،به حق غربت مادر
که رُو بگرفته از شوهر،بیا ای یوسف زهرا
منبع:اصول مداحی،ا. السادات ناصری نژاد
جلد اول ،قم:نصایح 1386ص234
بخوان دعای فرج را،دعا اثر دارد.
بخوان دعای فرج را ،دعا اثر دارد.
دعا کبوتر عشق است، بال و پر دارد.
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب.
که روزگار بسی فتنه ،زیر سر دارد.
بخوان دعای فرج را ،ولی به قلب صبور
که صبر ،میوه شیرین تر از ظفر دارد.
بخوان دعای فرج را ز پشت پرده ی اشک
که یار گوشه ی چشمی ،به چشم تَر دارد.
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است.
خدای را شب یلدای غم سحر دارد.
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه، بر دارد.
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت ،به ما نظر دارد.
منبع:وعده ی دیدار نزدیک است.سعید سبز کار،چاپ پنجم،انتشارات استوار 1388
مهربان من!در این غروب دلگیر جمعه بیا با خواندن دعای “الهی عَظُمَ البلاء…”
بیاد آن امامی باشیم که شاید بارها با عملی نا پسند، دلش را شکسته ایم.
اما او با نگاهی مهربان هنوز هم چشم به راه بازگشت ماست.
او که همیشه چون پدری مهربان برای سعادت ما دعا می کند.
و بدانیم قبل از آن که ما دست به سوی آسمان بلند کنیم، او برایمان دعا می کند.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
یادی از یک شاعر/چرا مردم قفس را آفریدند.
چرا مردم، قفس را آفریدند.
چرا پروانه را ،از شاخه چیدند.
چرا پروازها را، پر شکستند.
چرا آوازها را، سر بریدند.
پس از کشف قفس، پروانه پژمرد.
سرودن بر لب، بلبل گره خورد.
کلاف لاله، سر در گم فرو ماند.
شکفتن ،در گلوی گُل گره خورد.
چرا در پشت میله، خط خطی شد.
صدای صاف آواز قناری
چرا لای کتابی، خشک کردند.
برای یادگاری، پیچکی را
به دفتر های خود، سنجاق کردند.
پَر پروانه و سنجاقکی را
خدا پَر داد تا پرواز باشد.
گلویی داد، تا آواز باشد.
خدا می خواست، باغ آسمانها
به روی ما ،همیشه باز باشد.
خدا با ل و پَر پروازشان داد.
ولی مردم، درون خود خزیدند.
خدا هفت آسمان باز را ساخت.
ولی مردم قفس را آفریدند.
منبع :به قول پرستو، شاعرقیصر امین پور
مرثیه /زهرای هجده ساله ام.
من غرق ا شک و ناله ام/خونین جگر چون لاله ام.
دیگر ز خانه می روم / زهرای هجده ساله ام.
می سوزد از پا تا سرم / آهت کند خاکسترم.
ای یار تنهایم ببین / من از همه تنهاترم.
یار جوان من مرو / ای قد کمان من مرو.
خورده به زخم من نمک/خون ریزد از چشم فلک
هنگام ره رفتن چرا /می گیری از زینب کمک
ای بستری بیمار من/ای شمع شام تار من
یک بار دیگر فاطمه / وا کن گره از کار من
دیده پر انجم کرده ای/شکوه ز مردم کرده ای.
ای صاحب خانه چرا/تو خانه را گم کرده ای؟
برجسم خسته روح من/در موج غمها نوح من
بستی چرا بار سفر / جانبازه ی مجروح من
باغ دل من شد خزان/باشد دو چشمت خون فشان
وقت نماز شب شده / خیز ونماز شب بخوان.
منبع:گلچین مداحی،اعظم السادات ناصری نژاد،چاپ دوم،انتشارات نصایح،قم:1387صص56_55
شب هجران
شب هجران روی تو ،سحر کی می شود مولا.
زتو ای یوسف زهرا ،خبر کی می شود مولا.
ندارد زندگی بی تو ،صفا ای کعبه ی دلها
تو خود بهر فرج بنما ،دعا ای کعبه ی دلها
گدایی می کنم هر شب ،سر کوی تو مهدی جان
رسیده جان من بر لب ،سر کوی تو مهدی جان
زنم من لاف عشقت را، بیا ما را تو عاشق کن.
نباشم لایق وصلت ،بیا ما را تو لایق کن.
به جان عمه ات زینب،به حق مادرت زهرا
فقیر رو سیاهی را،مران از در گهت مولا
شاعر:سید محمد تقی مداح