قبل از این که بخل و حرص و استکبارو ...ما را از پا در آورد،آنها را از پا در آوریم؛همین هاست که مانع فهم قرآن است.
یکی از اساتید فاضل نقل می کنند:"من بچه بودم و سالی یک بار به همراه
پدرم،برای تسویه حساب خمس یکی از بازاریان به منزلش می رفتیم،دفعه ی
اولی که به همراه پدرم رفتم دیدم پدر به همراه خودش،زنجیر و طناب برداشته
است،وقتی وارد منزل شدیم،صندوقچه ای از سکه و پول مقابل ما گذاشت.
وقتی کار محاسبه ی خمس تمام شد،پدرم گفتند:دست هایش را ببندید.
گفتیم برای چه؟گفتند:بعد می فهمید،دست هایش را بستیم تا نتواند تکان
بخورد،وقتی پدرم به جدا کردن و برداشتن خمس مشغول شدند،این بنده ی
خدا شروع کرد به گریه کردن و همچون مار گزیده به خود می پیچید!پول خمس
را بر داشتیم و از منزل خارج شدیم،برای من خیلی عجیب بود،چرا که خودش ما
را دعوت کرده بود وقتی از پدرم سوال کردم،ایشان فرمودند این بنده ی خدا
می گوید من می دانم که دادن خمس واجب است و خمس حق امام زمان است
و اگر آن را نپردازم به جهنم خواهم رفت ولی بخیلم!خودش پیشنهاد کرده من را
ببندید و هر چه هم ناله کردم به من توجه نکنید،بیاییم قبل از این که بخل و حرص
و استکبار و …ما را از پا در آورد،آنها را از پا در آوریم،همین هاست که مانع فهم قرآن
است.خدایا ما را از رذائل اخلاقی به دور دار.آمین یا رب العالمین
گزیده ای از سخنان ارزشمند استاد شایق حفظه الله در کلاس تفسیر ترتیبی
از او با این همه علمش توقع نداشتم،خیلی برایم درد آور بود!!
tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">شایق می فرمودند:زمانی که می خواستند منصور حلّاج را اعدام کنندمردم
می آمدند به او سنگ می زدند،چوب می زدند،سرش می شکست ولی می خندید.
قبل از اعدام یکی از عرفا یک خاشاکی خیلی نرم(یک چیزی که درد هم نداشت)
برداشت و به او زدگفت: اُف بر تو باد،منصور گریه کرد،گفتند:یعنی چه؟این همه
سنگ و چوب توی سرت می زنند می خندی،حال برای این خاشاک گزیه می کنی؟
منصور حلّاج گفت:از او با این هم علمش توقع نداشتم،خیلی برایم درد آور بود.
خدایا!شاید خیلی وقت ها توقع خیلی از کارها را از من نداشتی، امامن غافل از
یاد تو مشغول گناه بودم ،یا بقیة الله!خیلی اوقات وقتی نامه ی اعمالم را به نزد
تو آوردند،گریه کردی و گفتی تو دیگر چرا ،من از تو توقع گناه نداشتم،تو که ادعا
می کنی محب مایی، چرا قلب ما را می شکنی؟!خدایا !به تو پناه می برم.
و این گونه بودن هزینه دارد/خدایا !تو شاهدی که هرگز قلم من به ظلم نگشته است.
rial,helvetica,sans-serif;">من هیچ وقت بی وضو به کلاس نرفتم و کلاسی هم نبوده که دانشجو را به
نمازاول وقت توصیه نکنم،هم چنین چندین بار ابتکارات ایشان در جهان رتبه ی
دوم و سوم آورده است ،می گفت پدر من بیست و هفت سال از مدت قضاوتش
را قبل از انقلاب و سه سال را بعد از انقلاب گذراند، در این سه سال مرحوم
آیت الله بهشتی ایشان را به عنوان قاضی نمونه ی کشور معرفی کرد،در زمان
طاغوت در آن فضای سیاهی و تاریکی ،ظلم و بیدادگری،پدرم وقتی قاضی شد.
یک شب همه ی فامیل را دعوت کرد و شام مفصلی داد،بعد از شام گفت :
می دانید من برای چه شما را دعوت کردم؟ گفتند:نه!گفت من شما را دعوت
کردم تا یک اتمام حجتی بکنم،شما می دانید من به شغل قضاوت منصوب
شده ام ،لذا کسی فکر نکند که اگر یکی از شما تخلف کرد و جرمی مرتکب
شد من در دادگستری حامی او هستم،در حالی که من از هیچ کس برای
جرم حمایت نخواهم کرد،ایشان در لحظات آخر عمرش گفت:شاید یک
جاهایی اشتباه کرده باشم اما خدایا تو شاهدی که هرگز قلم من به
ظلم نگشته است ،بارها هم خواب ایشان را دیدیم که در بهشت و نعمت
خدا مورد عنایت خاص خدا است، ولی این گونه بودن هزینه دارد چرا که
اول راه حق سخت است و خدا با کسی عقد اخوت نبسته است .
خدایا خوب بودن و خوب ماندن را به ما بیاموز.آمین
اوی خاطره:استاد شایق حفظه الله
معبودا!توفیق حمدی به من عنایت کن،که شایسته آن گونه حمدی.
امام باقر علیه السلام فرمود:استری از پدرم گم شده بود و اصحاب دنبال آن می گشتند.
حضرت فرمود:اگر پیدا شد چنان خدا را شکر بگویم که او شایسته ی آن گونه حمد است.
همه مشتاق شدند ببینند وقتی این حیوان پیدا می شود، امام چگونه خدا را ستایش می کند.
وقتی پیدا شد امام بر حیوان نشست و فرمود:"الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین"گفتند:آقا وعده ای که دادید .
چه شد؟امام فرمود:عمل کردم؛هر کس که “الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین"بگوید خدا را آن طور ک شایسته
است،ستایش کرده است،خدایا در این ماه نورانی از تو درخواست می کنم، ادب بندگی را برای همیشه
به ما عنایت کنی و توفیقمان دهی که از شکر گزاران واقعی نعمت هایت باشیم ،آمین یا رب العالمین.
گزیده ای از سخنان گهربار استاد شایق حفظه الله
اگر تلاوت و تدبّر، هر روز در قرآن نباشد؛بدان در دوستی ات با کتاب آسمانی ثلمه و آسیبی وارد شده است.
باز هم مثل همیشه روزهای سه شنبه هر هفته استاد شایق در کلاس تفسیر ترتیبی قران کریم
حرف های ارزشمندی فرمودند،باز هم تذکری در مورد قرآن ومسولیتی که بر دوش داریم.
ایشان فرمودند:"تلاوت و تدبّر در قران کریم باید هر روز در زندگی ما وجود داشته باشد.
اگر از این کمتر شد معلوم است که در دوستی ثلمه و آسیبی وارد شده است،نباید قرآن
گوشه ی طاقچه ها خاک بخورد و هر وقت توفیق اجباری حاصل شد که در مجلس ختم یا
سایر مناسبات کسی قرآن خواند ما هم مجبور شویم که قرآن بخوانیم،نباید این گونه باشد.
باید روزانه تلاوت را داشته باشیم و تدبّر هم بکنیم ،خصوصاًکسانی که بچه های کم سن وسال
دارند باید سعی کنند که هرروز قرآن رابا صدای رسا و دلنشین بخوانند ،تا بچه ها با گوش
جانشان بشنوند، طنین صدای قرآن در خانه ها بسیار در زندگی کودکان ما تاثیر دارد.
نگوئیم تلویزیون می خواند کافی ست، باید زنده بخوانیم ؛زمانی مقام معظم رهبری مد ظله العالی
فرمودند:اذان را با خنجره بگوئید(نه این که به صوت ضبط شده باشد.)اگرچه این هم در جای
خودش لازم است ولی باید موذنی باشد که با حنجره اذان بگوید،خدا کند قرآن با تک تک
سلول های بدنمان،با روح و جانمان مانوس شودو بتوانیم آن گونه که حق قرآن است،عمل کنیم.
و خدای ناکرده ما یکی از افراد ی که قرآن را مهجورگذاشته ،نباشیم.آمین یارب العالمین.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
هیچ کس روان شناس تر از خدا نیست!!
ممکن است یک روان شناس مشکل یک شخص افسرده را با 15 جلسه مشاوره و گفتار درمانی
حل کند؛روان شناس ماهر دیگری با 2 جلسه ی فشرده همین کار را انجام می دهد؛چون شیوه اش
بهتر بوده است،روان شناس دیگر هم همان کار را در یک جلسه انجام می دهد،پس شیوه او بهتر
است اما شخص دیگری می گوید من مشکل این فرد رابا یک جمله حل می کنم!اگر این مساله
گفتار درمانی باشد این شخص ،استاد ترین است چرا که نتیجه ای که شخص اول در 15 جلسه
می گیرد را او با جمله ای می گیرد،قرآن این گونه کتابی است اگرکسی ادعا کند ما روشی بهتر
از قرآن داریم،کذّاب است زیرا معنای این ادّعا این است که من از کسی که روان انسان را آفریده
روان شناس ترم!!ما اصرار داریم به این که هیچ حرف گزافی در قرآن نیست،اگر یک “واو"در جایی
آمده از روی حساب بوده و اگر نیامده از روی حساب است .
آری و به راستی که هیچ کس روان شناس تر از خدا نیست و این طبیب می داند دارو را چگونه
به بیمار بدهد.امید که دستورات ناب قرآن را در زندگی خویش به کار بگیریم.
گزیده ای از سخنان استاد شایق حفظه الله