پسرم زیاد در شهر نمان ،آنهایی که عاشقت هستند؛ در بیابان ها دنبالت می گردند.
مهدی جان! امروز میلاد تو بود، همه شاد بودند و عید را به همدیگر تبریک می گفتند.
اما نمی دانم، شما هم دلت شاد بود یا نه؟ امروز هم گذشت و شما نیامدی ،داشتم
به این فکر می کردم که به یاد شما بودن و دل را به سوی شما متوجه کردن نباید منحصر
به یک روز شود،باید همیشه آماده بود و منتظر؛جایی خوانده بودم که فرموده بودی.
کاش شیعیان ما به اندازه ی یک لیوان آب که تشنه انتظارش را می کشد، ما را طلب
می کردند،آقای من!هنوز تشنه ی دیدار نشدیم، کاش در تقویم دلم بنویسم؛ هر روز
متعلق به یوسف زهراست و به راستی هر روز اگر به یاد تو نگذرد، چیزی کم دارد.
و آن قدر غریبی که فرمودی:از زمانی که جدّ ما ابا عبد الله الحسین علیه السلام در
روز عاشورا به شهادت رسید و اهل بیتش را در بیابان ها پراکنده کردند؛از آن روز تا به
حال ما صحرا نشین شدیم و هر کس به دیدار مولایمان یوسف زهرا ارواحنا فداه نائل
شده از خیمه و چادر گفته و چه زیبا پدر به پسر می گوید: پسرم، زیاد در شهر نمان.
به بیابان برو ،آنهایی که عاشقت هستند در بیابان ها دنبالت می گردند.
اقتباسی از نکته ای زیبا ،در سخنرانی سرکار خانم قیاسی در شب نیمه ی شعبان
یادگاری / حوزه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد