هر چه دارم از دو رکعت نمازی ست که ،هیچ حسابی رویش باز نکردم.
حدود 50 سال پیش در قم مرد فقیری بود که به او شیخ ارده شیره می گفتند
و چون جایی برای زندگی نداشت در یکی از اتاقک های قبرستان شیخان کنار
حرم حضرت معصومه سلام الله علیها زندگی می کرد،شبی برف بسیار سنگینی
باریده بود وقتی برای نماز صبح از خواب بیدار شدند،هر چه تلاش کردند درب اتاق
را باز کنند موفق نشدند به خاطر این که برف زیادی در پشت در جمع شده بود.
وظیفه فقهی حکم می کند وقتی نه آبی برای وضو و نه خاکی برای تیمم وجود دارد
نمازت را بخوانی و بعد که به آب رسیدی نماز را قضا کنی ،شیخ نماز را خواند و دعا
کرد: خدایا یک عمر هرگاه وضع مالی ام خوب بود ارده شیره به من دادی،خوردم و
هیچ چیز نگفتم،گاهی ارده بود و شیره نبود خوردم و چیزی نگفتم ،گاهی شیره بود
ارده نبود باز هم چیزی نگفتم گاهی هیچ کدام نبود نان خالی خوردم و باز هم حرفی
نزدم حالا من یک نماز می خوانم بدون وضو و بدون تیمم و تو با مهربانی ات ببین و
چیزی نگو!!!
آیت الله مرعشی نجفی رحمة الله علیه بعد از وفات شیخ او را در عالم خواب دیدند و
مشاهده کردند حال خوبی دارد سوال کردند که علت چیست ؟شیخ جواب داد اکثر چیزهای
خوبی که به من دادند از آن دو رکعت نمازی دارم که هیچ حسابی رویش باز نکردم،با
حالت شرمندگی در برابر خدا ایستادم و آن را خواندم.
اقتباسی از سخنان استاد عالی حفظه الله