هميشه اسوه ام مي ماني...
بی بی جان فاطمیه تموم شد.نمی خوام دوباره شما برین پشت
درب مدینه و من برگردم به زندگیم.اون قدر زندگیت قشنگ بوده
بی بی که همش برا ما درسه.پشت درب خونه رفتی تا مولا علی
علیه السلام آسیب نبینه. چقدر قشنگ دفاع کردی از امام زمانت…
راستی من امروز چقدر بیادش بودم؟من که همیشه عاشق این
شعر بودم ..من شدم خلق که چون مهدی زهرا باشم نه چنین زائد
و بی جوش و خروش…
با کودکانت همبازی می شدی زهرای من و برایشان شعر می خواندی
حالا مادرانی را می بینم که بچه هایشان را در کوچه و خیابان رها
کرده اند بعضی هایشان از بس سرگرم شبکه های اجتماعی شده اند
مسولیت خطیر مادری شان را فراموش کرده اند.فرموده بودی از دنیای
ما سه چیز را دوست داری…و یکی از آنها “تلاوت قرآن” بود.من چقدر با
قرآن مانوسم؟چقدر می خوانم و چقدر عاملم به آن چه می خوانم؟ دیگر چه؟
“انفاق در راه خدا” و برای همین شب عروسیت لباست را به فقیر دادی.چقدر
بخشنده بودی بی بی جانم.اين همه فضائل از شما و آن وقت اگر در خانه اي
غير از در خانه اهل بيت عليهم السلام بروم دچار خسران گشته ام
بي بي جانم مهربان زهراي اطهرم.دستمان بگير و هدايتمان كن
نوشته: مرضيه يادگاري/ حوزه علميه حضرت زينب سلام الله عليها يزد