میرزا جواد ملکی تبریزی رحمة الله علیه فرمود:در مجلس شما از مسلمانی غیبت شد،آبروی او رفت و کار من چهل روز عقب افتاد.
این روزها دارم به این فکر می کنم که چرا باید با یک بی توجهی حرفی از کسی
به میان آوریم و بعد بدون این که هیچ سودی برایمان داشته باشد، ثواب اعمالمان
را هم از دست بدهیم،نه حرفی که مهربانی ها را دو چندان می کند و کینه ها را از
دل بیرون می کند.
نه!حرفی که فقط آبرو می برد و توشه ی ثوابها را سبک تر از قبل می کند.
چقدر بزرگان ما مواظب لحظه به لحظه ی زندگیشان بودند،میرزا جواد ملکی تبریزی
رحمة الله علیه هم دعوت مومنی را برای افطار قبول کرد،بعد از صرف افطاری ساده
و مختصر در آن جمع حاضر هر کس حرفی زد، اما به جای این که از خودشان بگویند.
حرف کسی را پیش کشیده و غیبتی کردند و آبرویی ریخته شد،آن عالم بزرگ ناراحت
و دل غمین از مجلس بلند شد،همه تعجب کردند،چه شد که یکدفعه قصد رفتن کردند.
اما ایشان فهمید چه اتفاق ناگواری افتاد، هر چند شاید کسی متوجه آن نشدفرمود:
“در مجلس شما از مسلمانی غیبت شد،آبروی او رفت و کار من چهل روز عقب افتاد.
خدایا از دست نفس سرکش درونمان آن گاه که بخواهد گناهی مرتکب شود و آبرویی
ببرد، به تو پناه می بریم.
منبع:اقتباسی از کتاب می شکنم در شکن زلف یار،حسین سرو قامت ،دفتر چهارم
چاپ ششم،قم:دفتر نشر معارف 1387صص105_104