لبخند رضايت عقيله بني هاشم بدرقه زندگي هايتان
پیرهن رفت ، ولی چادر من هست هنوز
تو سرت رفت به نیزه ، سر من هست هنور
لشکرت رفت ز دستت ، تو ولی غصه نخور
چند تا دخترکِ لشکر من هست هنور
هر چه فریاد زدی ، هیچ کسی گوش نکرد
و صدای تو در این حنجر من هست هنوز
من نبینم که تو فریاد غریبی بزنی
با خودت زمزمه کن ، خواهر من هست هنوز
گرگها زوزه کشان خون تنت را خوردند
خون تو در رگِ این پیکر من هست هنور
خواهرت رفت اسیری ، تو ولی غم نخوری !!
گر چه بردند ، ولی معجر من هست هنوز
حنجرت خشک شده ، اشک ببارم رویش
چند تا قطره به چشم تر من هست هنور
گر چه در لحظه ی آخر رخ تو بوسیدم
رگ تو ، بوسه گه آخر من هست هنوز
یک زنی گوشه ی گودال ، زبان میگیرد
در کنار بدنت مادر من هست هنور
ماندنم دست خودم نیست ، مرا می بَرَنَم
گر چه بر خاک ، گل پرپر من هست هنوز
مضطر واقعی کرب و بلا من هستم
جلوه ی تو به دل مضطر من هست هنوز
تا که لب باز کنم ، خون بشود قلب فلک
سوز ، در ناله ی نوحه گر من هست هنوز
گر چه عریان شده ای ، گر چه به غارت رفتی
پیرهن رفت ، ولی چادر من هست هنوز
شاعر رضا قاسمی
شعر بالا برام خيلي پر مفهوم بود يادمون نره
دوستي حضرت زينب سلام الله عليها فقط به
زبون نيست نشونه مي خواد. نشونش هم
اون كارا و رفتارايي ست كه بي بي مي پسنده .
احترم به چادري كه يادگار مادر مهربونش
حضرت زهراست. قهرمان كربلا! بي بي جانم
ميلادت مبارك.سالهاست طلبه مدرسه اي
هستم كه نام تو بر سر درب آن درخشيده
ياريمان ده تا با بصيرت راه مستقيم را طي كنيم
و شاهد لبخند قشنگت در زندگي هايمان باشيم.
م. ي