جایی همین حوالی ها
“بچه که بودیم می دانستیم هر وقت گم شدیم، باید سر
جایمان بمانیم تا پیدایمان کنند،مدت هاست ایستاده ام….
کسی مرا پیدا نمی کند.”
دلش این روزا از زمین و زمان گرفته بود ،این پیامک رو که برام
فرستاد مدتی تعمق کردم…. با خود اندیشیدم:خدایا راه زندگیم
را اگر کج بروم، اگر اشتباه راه بندگی ام را انتخاب کنم، هر چه
هم منتظر بمانم، آشنایی را برای راهنمایی ؛آن حوالی پیدا نخواهم
کرد،خدایا یادم بیاور اگر می خواهم در کوچه پس کوچه های تاریکی
گم نشوم، باید همان حوالی ها سکنی گزینم ،جایی که عطر یادت
همیشه به مشامم برسد / نوشته ی : م . ی
حواسمان هست آمدن مولایمان دیر نشود؟
دل من مال خودم نیست کفیلی دارد.
عشق در مکتب ما شرح طویلی دارد.
آه ای منتظران فرجش بر خیزید.
بی گمان این همه تاخیر دلیلی دارد.
آقای من مولای من،وقتی این دو بیتی را شنیدم؛ غم
همه ی دلم را فرا گرفت، آخر خودم را خطاب قرار داه و
گفتم: از کجا معلوم خودت علت تاخیر مولا نباشی،از کجا
معلوم دلیل گریه های مولا، اعمال نادرست خودت نباشد.
خلاصه بی تاب شدم و بی قرار، گفتم کمی برایت بنویسم
تا دلم آرامش یابد،می بینی آقا باز هم به فکر دلتنگی ها و
دغدغه های خودم هستم مولا…مرا ببخش و برایم دعا کن
پدر مهربانم،دعایم کن/ م . ی
تکلیف های مکتب عشق(1)
کجا پیدا می کنی مکتبی را که این همه درس و پیام داشته باشد.
برای هر قشر و جامعه ای حرفی برای گفتن دارد،حرف هایی که وقتی
می شنوی برایت خسته کننده نیست که باعث روشن شدن مسیر
زندگی ست ،آری از کربلا سخن می گویم از مکتب درس کسی که
پدرش مولا امیر المومنین علیه السلام بود و مادرش بی بی دو عالم.
از کسی که همه ی زندگیش را در طبق اخلاص نهاد و تقدیم خدایش کرد
چرا که خود را صاحب اصلی آن نمی دانست، حالا قرن ها از آن حادثه
می گذرد و هنوز عاشقان مکتب درس مولایمان ابا عبد الله در هر کجا که
باشند گوش جان می سپارند به پیام هایی که قیمت گزافی برایش داده شد.
راستی وقتی در کلاس درسش نشستی برایت تکلیفی می دهد مولا
حاضری انجامش دهی؟ /نوشته ی : م . ی
مرور تکلیف
ده نفری میشن که همگی از شهر مقدس قم تشریف آوردند.
یه عده طلبه که برا دهه اول محرم اومدن،برا چی این سختی
رو بر خودشون هموار کردند؟ از خانه و خانواده دور شدند تا چی
رو ثابت کنند؟برا این که نشستند و فکر کردند و یه بار دیگه
وظیفشون رو مرور کردند که خدا یا من برا امام زمانم چه کردم؟
راستی شاید لازم باشه ما هم بنشینیم و یه بار دیگه با خودمون
خلوت کنیم و یه جواب ناب برا این سوال پیدا کنیم.
مولای خوبم مرا در انجام تکالیف بندگی ام یاری ده.
خبر رحلتش غم را مهمان خانه قلبمان کرد،رحلت آیت الله مهدوی کنی رحمة الله علیه را می گویم.
خبر رحلتش را که شنیدیم غم در خانه ی دلمان مهمان شد.
این راه را همه باید برویم اما خوش به حال کسانی که نهایت
کارشان با عاقبت بخیری همراه است،نمی دانم کجای جاده ی
زندگی ایستاده ایم و آیا توانسته ایم کاری کنیم که نفس اماره
و شیطان را به دردسر بیندازیم؟ اما چقدر کار یک دین شناس و
عالم مقام دارد ،چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
“فَقیهٌ اَشَدُّ علی الشَّیطان من اَلفِ عابدٍ"برای شیطان یک دین شناس
از عبادت پیشه دردسر ساز تر است.”
خدایا روح همه ی علمایی که از دنیا رفته اند بویژه روح آیت الله
مهدوی کنی رضوان الله تعالی علیه را شاد فرما.آمین
حسینی ام کن یا حسین / لبخند رضایت پروردگاربهترین پاداش کار تو بود مولا جان.
مولای خوبم،پسر فاطمه!محرم در حال آمدن است و من هنوز
خانه ی قلبم را مهیای آمدنت نکرده ام،باید عجله کنم؛در به روی
رذائل اخلاقی ببندم تا بتوانم ذره ای ادب بندگی را در پیشگاه
خدای مهربان رعایت کنم و خوشا به حالت که در درس بندگی
بهترین نمره را کسب کردی،لبخند رضایت پروردگار بهترین پاداش کار
تو بود مولا جان.نگاهی هم به دلم بینداز و حسینی ام کن یا حسین