مهمان روضه ی جمکران
زیاد روضه رفته ایم، هم من هم شما هم خیلی از آدم هایی
که به این جور مراسم ها علاقه دارند.
من در شهر دارالعباده ی یزد زندگی می کنم،به آن حسینیه ی
ایران می گویند،همیشه مجلس روضه اش بر پاست.
خیلی وقتها که دلم می گیرد، یک مجلس مولا ابا عبد الله الحسین
علیه السلام دلم را آرام می کند.
صبح جمعه هم دلم گرفته بود و دوستی مرا مهمان کرد،اما
مهمانی این بار با همه ی مهمانی های دیگر فرق داشت.
او مرا مهمان روضه آقا موسی بن جعفر علیه السلام کرد.
در شهر دارالعباده بودم، اما دلم را از پشت گوشی همراهم
برد به جمکران و روضه خوان از غربت و انتظار 14 ساله دختری
می گفت که روزها و شبها او را بی تاب کرده بود،او که منتظر بود
تا شاید روزی باز هم چهره ی نورانی پدر را ببیند، اما نمی دانست
که پدر روزهای آخر عمر مبارکش، آرزوی مرگش را از خدا می خواهد.
پرنده ی خیالم پر کشید و روی گنبد مسجد جمکران نشست و
حال دلم بارانی شد،صدای هق هق دوست مهربانی که مرا به این
مهمانی دعوت کرده بود هم می آمد و من احساس سبکی می کردم.
خدایا به خاطر این توفیق از تو ممنونم ای مهربان معبود من
نوشته ی : م . ی
خوش به حال کسانی که سال 93 زیبا زندگی کردند.
داشتم به گذر زمان فکر می کردم این که یک سال دیگر از عمرم تمام
شد،انگار همین دیروز بود که پای سفره ی هفت سین نود و سه
نشستیم و دعا کردیم و حالا کمی دیگر مانده تا سالی دیگر برسد، در
این موقع پیامکی از دوستی به دستم رسید، نوشته بود: روزگار همیشه
بر یک قرار نمی ماند، روز و شب دارد،روشنی دارد،تاریکی دارد،کم دارد
بیش دارد،دیگر چیزی از زمستان نمانده،تمام می شود…بهار می آید…
آری بهار می آید، متوقف کردن زمان دعای محالی ست، اما زیبا زندگی
کردن دعایی ست که می شود جامه ی عمل به آن پوشاند،خوش به
حال کسانی که یک سال زیبا زندگی کردند،حالا می توانند سرهایشان
را بالا بگیرند و با امید وارد سال جدید شوند، اما خدایا من هم می خواهم
تو را قسم دهم به رحمت بی انتهایت، که قبل از ورود به سال جدید
همه ی ما را مورد آمرزش خویش قرار دهی،خدایا می دانم خیلی از لحظات
آن گونه که تو خواستی نبودم ،آن گونه که تو گفتی عمل نکردم، اما خدایا
دوستت دارم و امیدوارم به پاس این دوست داشتن هم چنان دستمان را
بگیری و عاقبتمان را ختم به خیر گردانی.آمین
زندگیتان از بوی گل محمدی سرشار باد / نوشته ی : م . ی
کی گفته حوزه بری ،فقط آخوند میشی؟؟؟!!
وقت ثبت نام حوزه که می شود،می توانی عشق را با همه ی
وجود احساس کنی، چرا که آنهایی که می آیند عاشقند.
حمایت و پشتیبانی بعضی از والدین را که با شوق، فرزندانشان
را برای آمدن به حوزه تشویق می کنند قابل توصیف نیست .
بر عکس ،کسانی هم هستند که خیلی موافق آمدن فرزندانشان
به حوزه ها نیستند،چرا که برای آینده اشان کلی برنامه ریزی
کرده اند.
دریکی از مدارس که برای تبلیغ رفته بودم دختری می گفت:
پدرم گفته می خوای به حوزه بری برو، اما دیگر خو نه ی من نیا.
گفتم:مگر می شود حوزه کسی را بی خانمان کند؟ با خنده
گفت:پدرم با آخوندا مخالف نیست اما دوست ندارد حوزه بیام.
و این یکی از اون مشکلاتی ست که بعضی فکر می کنند
حوزه بری فقط آخوند میشی،راستی دوستای گلم اینا مشکلات
جامعه ی من و شماست و ما ها ،ما طلبه ها باید در پی راه
حل باشیم حواسمون هست؟
نوشته ی : م . ی
تنها یه آرزو داری... این که تو حوزه بمونی.
کی میگه عشق فقط تو قصه هاست،کی میگه عشق
فقط اینه که یه قلب بکشی با یه تیر و چند قطره خون
و … کی میگه عشق فقط چیزای مادیه…می خوای بدونی
عشق از دیدگاه یه طلبه ی15 ساله یعنی چه؟
رفته بودیم تبلیغ برا مدارس، رفته بودیم تا شروع ثبت نام
حوزه ها رو به گوش بچه های دبیرستان برسونیم، رفته
بودیم عاشقای حوزه رو با خودمون همراه کنیم، سه نفر از
بچه های طلبه رو هم برده بودم، بچه هایی که با بچه های
دبیرستان تقریبا تو یه سن و سال بودند…یکی از دختر خانما
خیلی اصرار کرد طلبه ها براشون حرف بزنند ،بدون آمادگی
قبلی یه نفرشون بلند شد، تو دلم خدا خدا می کردم حرفای
خوبی بزنه و بتونه حرف دلش رو بگه، او شروع به صحبت کرد.
دوستای گلم سلام ،قبل از این که بری حوزه دوست داری زود
مدرک کارشناسی ات رو بگیری، یا مدرس حوزه بشی ،اما
وقتی وارد حوزه میشی ،تنها یه آرزو داری ؛این که تو حوزه
بمونی……………………………………………………………….
سکوت همه سالن نماز خونه رو گرفته بود…………..ادامه داد
این که تو حوزه بمونی و اون وقت حوزه میشه جونت، عشقت
حوزه میشه نهایت آرزوت و باز هم سکوت ……………………
سالن از صدای دست زدن بچه ها پر شد.
نوشته ی : م . ی
بفرما بریم ثبت نام حوزه گل من.
ثبت نامای حوزه شروع شده چند روزی میشه؛خبر داری؟
از 25 بهمن ماه.
نمی دونم هر کدوم از طلبه ها دیدگاهشون در مورد امر
پذیرش چیه؟اصلا خودشون رو سهیم می کنند یا نه؟
دست چند نفر رو گرفتن و به حوزه اوردند؟
راستی دوستای گلم تو هر مدرسه ای اگه به تعداد انگشتان
دست هم عاشق حوزه باشن، باید بریم سراغشون.
می تونی نسبت به این امر بی تفاوت باشی و یا نه یه یا علی
بلند بگی و بری به سراغ بچه هایی که شاید هنوز خبر ندارند
ثبت نامای حوزه شروع شده………
با خودت بگو به تعداد چهارده معصوم علیهم السلام عاشق
میارم تو حوزه.
می رم سراغشون و از درد جامعه میگم ،از غم دل مولامون
امام زمان ارواحنا فداه از… بعد وقتی حرف دلشو زد و گفت
عاشق حوزه ست ،بهش میگم بفرما بریم ثبت نام گل من.
نوشته ی : م . ی
بعضی پیام ها انگار قاصدک خوش خبرند.
بعضی پیامک ها را نخوانده حذف می کنیم، چون فقط صندوق
ورودی موبایلمان را پر کرده اند، اما بعضی پیامک ها انگار قاصدک
خوش خبرند ،وقتی بازشان می کنی، خوشحال می شوی،مثل
گلی می مانند که حال و هوای دلت را معطر می کنند، مثل پیامک
امروز که وقتی خواندم، بغضی تلخ راه گلویم را سد کرد اما در دلم
گفتم:خوش آمدید، از راه دور آمده اید اما بین این همه شهر، دیار ما
را نور افشان کردید.مرحبا بر جان فشانی اتان،مرحبا بر مادران چشم
انتظارتان،مرحبا بر حضورتان
آری “8 شهید گمنام به شهرمان آمده اند تا در دیار ما آرام گیرند و
با حضورشان گرد غفلت از دیدگانمان بشویند،آمده اند تا اندک
یادگاری های به جا مانده از جسم خاکیشان در قطعه ای از حسینیه
ایران مهمان مردمی باشند که با عشق سید الشهدا زنده اند.
م. ی