روضه ای برای دلم/ باید تو قلبم براش حرمی بسازم همیشگی...
خدا ی بزرگ و مهربون زهرای اطهر سلام الله علیها رو به عنوان
یه الگوی مثبت برا مردم به خصوص خانم ها معرفی می کنه…
حواستون باشه اگه می گید تو زندگی هاتون خیلی او و فرزندانش
رو دوست دارید،این رو هم بدونید ؛دوست داشتن نشونه می خواد…
نمیشه ادعای صرف باشه و شب عروسی ها هر جور دلت خواست
رفتار کنی، بچه ات رو هر جور دلت خواست تربیت کنی، نمیشه بگی
من محب زهرا هستم، اما خدای ناکرده نسبت به پدر و مادرت بی ادبی
کنی ،نکنه خدای ناکرده زهرای مرضیه تو زندگی هامون غریب باشه؟؟؟
نکنه دل بی بی رو با همه رنچ هایی که کشیده خون کنیم،وقتش نشده
بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها رو از پشت درب مدینه بیرون بیاریم
و تو زندگی هامون ویژگی های زیبای اخلاقی دردانه رسول مهربانی ها
رو ساری و جاری کنیم..؟
هر دفعه اومدیم یک کاری رو انجام بدیم، از صدیقه ی طاهره سلام الله علیها
سوال کنیم ،بی بی جان شما راضی هستید به این کار من؟
این جوری دیگه بین من و بی بی یه انس و الفت بر قرار میشه…..
می تونم فردای قیامت ازش تمنای شفاعت کنم ،می تونم ادعا کنم
بی بی جان من تو زندگیم سعی کردم دلتون رو نشکنم ،سعی کردم
به حرفاتون گوش بدم، الان تو این هولناکی صحرای محشر دستمو
بگیرین و تنهام نذارین….باید تو قلبم براش حرمی بسازم همیشگی
نوشته: مرضیه یادگاری.حوزه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد
یک پیام مهم....راستی شما این پیام رو ابلاغ کردین؟
این روزا ثبت نام حوزه های علمیه خواهران شروع شده و
من همه این روزایی که بهم فرصت میده تا به مدارس برم
و بچه ها رو برای اومدن به حوزه راهنمایی کنم رو خیلی
دوست دارم.دیروز توی مدرسه مادر مهربون یکی از
طلبه هایی که از سیکل به حوزه اومده می گفت:
من ممنونم که فرزند منو برا اومدن به این جا راهنمایی
کردید ،دختر من همیشه میگه..مادر من انگار مرده
بودم ،حوزه منو زنده کرد؛کاش زودتر به این مکان مقدس
اومده بودم…گفتم حاج خانم لطف و عنایت خدای مهربون
بوده که شامل حال فرزندت شده ما فقط مامور به وظیفه
هستیم…تو مدارس میریم و پیام شروع ثبت نام های
حوزه رو به گوش دانش اموزان می رسونیم، تا اونایی
که عاشق حوزه هستد، هدفشون رو برا اومدن مشخص
کنند، راستی شما چی این پیام رو ابلاغ کردین؟
لیاقتی نایافتنی
بعضی جملات هستند که عجیب با دلت بازی می کند…
بعضی جملات تو را به فکر وا می دارد…
بعضی جملات تو را متحول می کند…
در کلاس شهید ثانی رحمة الله علیه بچه ها متنی را به دیوار
زده بودند..خیلی برایم پر معنا بود…
“ازخداوند درخواست شهادت کن اگر خداوند فرمود:لیاقت شهادت
نداری!بگو:مگر آن چه را که تا به حال به من داده ای لیاقتش را
داشته ام!
کدام نعمت تو را من لیاقت داشته ام که این یکی را داشته باشم؟!
مگر تو تا به حال در بذل نعمت هایت به لیاقت من نگاه می کردی؟!
این یکی را هم به باقی داده هایت ببخش…”
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک…..
چقدر هوای نبودنت سرد است مولا، سرد
امروز خانم حسن پور معاون فرهنگی مرکز مدیریت برایمان حدیثی
زیبا را باز گو کرد که خیلی برایم شیرین بود ایشان فرمودند:
راوی هم عصر امام رضا علیه اسلام حسن بن جهم بود روزی خدمت
مولا رسید از ایشان خواسته ای داشت ،گفت:آقا مرا از دعای خودت
محروم مکن، امام فرمودند: آیا تو فکر می کنی تو را از دعای خیرم
محروم می کنم؟کمی فکر کردم با خودم گفتم او برای شیعیان دعا
می کند و من هم از شیعیان او هستم لذا به امام عرضه داشتم:نه!
شما مرا فراموش نمی کنید، امام باز هم سوالی پرسید:از کجا فهمیدی
من تو را فراموش نمی کنم؟
حسن بن جهم می گوید:من از شیعیان شما هستم و شما برای شیعیانتان
دعا می کنید.
فرمود: آیا راه دیگری هم به نظرت می رسد که متوجه شوی که من
تو را دعامی کنم؟ گفتم: نه، راه دیگری به نظرم نمی رسد.
امام فرمودند:هر گاه خواستی ببینی جایگاه شما نزد ماچگونه است
ببین جایگاه ما نزد شما چگونه است؟
امروز اگر خواستیم بدانیم مهدی فاطمه ارواحنا فداه چقدر بیادمان بود
بنگریم ما چقدر برای فرجش دعا کردیم؟چقدر فکرش بودیم و برای غم
نبودنش چقدر اشک ریختیم؟ به قول دوست عزیزی که می گفت:
“چقدر هوای نبودنت سرد است مولا ،سرد”
شرمنده که سدّ راهت بودم......
روز جمعه ست آقای مهربانی ها در کدامین سرزمینی مهدی زهرا؟
کجا ساکن شده ای مولایم؟چه کرده ام با دلت،چه کرده اعمالم با قلبت؟
بی تابت کرده ام آقا….می دانم….می خواستم بهر فرجت کاری کنم….
خودم شدم مانع آمدنت بهار بی خزانم…اما تو همیشه چشم به راه
بر گشتنم بودی….می شود روزی که بر گردد…… و من بی خیال این فکر
زیبای شما غافل از همه ی دل نگرانی های شما فقط از تو دورتر می شوم
تگیه گاهم باش پدر مهربانم و برایم دعا کن/ م . ی
حواله های قشنگ
امروز روز تولد یه بانوی بزرگه…بانویی که عشق خواهری
رو به برادر مهربونش با همه ی وجود نشون داد،برادری که
به اجبار از نزد خواهر و خانوادش رفته بود، اما این خواهربزرگوار
با جمعی از برادران راهی میشه و سختی های راه رو به جون
میخره تا امام زمانشو ببینه و با او عهدی تازه ببنده، اما دست
تقدیر نذاشت این ها هرگز به هم برسن….حالا مرقد مطهر خواهر
توی شهر قم هر روز و شب مامن امید خیلی ها شده، اونایی که
پرنده وجودشون همش دوس داره گرد وجود بی بی بچرخه و تا اون
بالا بالاها اوج بگیره و مرقد مطهر برادر توی مشهد عجب صفایی داره…
و چقدر این خواهر و برادر مهربون هوای همو دارن و کسی رو نا امید
بر نمی گردونن..گاهی زائرای دلشکستشونو به همدیگه حواله میدن….
خدایا چقدر قشنگه وقتی یه شیعه احساس می کنه، صاحب داره…
چقدر ما ثروتمندیم که کسانی رو تو زندگیمون داریم که همه عاشقشونن
السلام علیک یا امام رئوف،السلام علیک یا بی بی جان یا فاطمه معصومه
تقدیم به گل روی این خواهر و برادر مهربون: نوشته م . ی