وقتی که بزرگ شدیم.
درس که شروع شد، از استاد مهدی رهنما خواستیم که به ما یک نصیحتی کنند. ایشان جملات زیبایی از استاد خویش مرحوم صفایی حایری رحمه الله علیه به ما هدیه کردند:"وقتی ما بچه تر بودیم مشتاق بازی و توپ بودیم .در انتظار می نشستیم تا راهمان دهند و قهر می کردیم و دور می شدیم تا نزدیکمان کنند.
اما همین که هدفی پیدا می کردیم دیگر به توپ ها و بچه ها نگاه نمی کردیم حتی اگر دعوتمان می کردند می
خندیدیم و اگر دستمان را می کشیدند نق می زدیم وفرار میکردیم چرا؟
مگر توپ همان توپ نبود و بازی همان بازی محبوب نبود ؟اما ما دیگر آن نبودیم. ما هدفی داشتیم و لباسی به تن کرده بودیم
و مهمانی می خواستیم برویم…
آه !حالا می فهمم چرا خیلی ها به توپ های بزرگتر و کره های زمین و ماه وخورشید هم همان طور نگاه می کنند و توپ بازی نمی کنند و اسیر بازی نمی شوند.
اینها کاری دارند و هدفی دارند این است که مشغول نمی شوند و سر گرم نمی شوند."وما از این حسن انتخاب استاد تشکر کرده وبه دعای آخری که فرمودند”
ان شاالله به جای سرگر می با بازی های دنیا ، مشغول اهداف بزرگتر باشیم."آمین گفتیم.برای شادی روح همه علما واساتیدی که دیگردر بین ما نیستندصلواتی بفرست ودهانت را با این ذکر نورانی خوشبو کن.
یادی از یک استاد
امشب بیاد استادی افتادم که دو سه سالی است که دیگر در بین ما نیست.
استادی که روزهای یکشنبه هر هفته، به حوزه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها
می آمد و به ما درس اخلاق می داد.
از استاد مازارچی (رحمه الله علیه) حرف می زنم.می فرمود: ” مطالعه کنید که در
برابر مردم جوابی در خور شایسته داشته باشید.اگر نمی دانید ابایی نداشته باشید
که لا ادری عالی ترین جواب است و این حد فاصل یک مبلغ فهمیده با یک مبلغ باری
به هر جهت است.”
کلامش معنویت خاصی داشت و این شاید که نه! حتما به خاطر این بود که
سخن کز دل بر آید/ لاجرم بر دل نشیند.
همیشه از استاد بزرگوارش شهید دستغیب(رحمه الله علیه) به نیکی یاد می کرد و چه
خوب حق شاگردی را ادا می کرد.
جلسه اخر کلاس درس استاد هم گذشت، در حالی که ایشان روی مساله انتخابات
تاکید اکید کرده و فرمودند:
“ما در دین بایسته هایی داریم که نباید در مقابلش نیست و این یک
تکلیف است”
استاد رفت ،اما هیچ کس نمی دانست این آخرین جلسه ای بود که استاد حرف
زد و ما را دعوت به آن چیز هایی کرد که در زندگی کم کم داشتیم فراموششان می کردیم.
شب آخر می گفتند استاد مطالب جلسه فردا را آماده کرد ، اما افسوس که هرگز آن
مطالب بازگو نشد.
آخرین حرف استاد مازارچی (رحمه الله علیه) هنوز در خاطرم مانده است که فرمود:
“ گره کار مردان در قیامت به دست امام حسین علیه السلام و گره کار زنان
در قیامت به دست حضرت زینب سلام الله علیهاست."
دلم می خواهد اگر خداوند توفیق دهد مطالب ارزشمند استاد را که توفیق شرکت
در کلاس درسشان را داشتم، بنویسم، تا یادمان نرود تکلیف بزرگی بر دوشمان مانده
است.برای شادی روح تمام کسانی که الان در برزخند، بویژه شادی روح استاد
مازارچی (رحمه الله علیه) اجماعاً صلوات.
یادگاری / حوزه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها.