چشم ها حیران اویند ولی او، برای ملاقات با معشوق سر از پا نمی شناسد.
به رفتارهای سنجیده ی پیر جماران رحمة الله علیه که می نگری،ایشان را عارفی بزرگ
می بینی که علمش همیشه با عمل همراه است،خاطره ای را از نماز اول وقت
ایشان خواندم که برایم بسیار جالب بود .
نوشته بود:"روز اولی بود که شاه رفته بود،امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند.
نزدیک به سیصد الی چهارصد خبرنگار خارجی از کشورهای مختلف،اطراف
منزل امام جمع شده بودند.
تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند تا به سوالات خبرنگاران پاسخ دهند.
تمام دوربین ها کار می کردند،هنوز دو سه سوال بیشتر از امام نشده بود که
صدای اذان ظهر شنیده شد،امام بلافاصله ،جمع خبر نگاران را ترک کردندو فرمودند:
“وقت فضیلت نماز ظهر می گذرد.”
تمام حاضران از این که امام محل را ترک کردند،متعجب شدند.
کسی از امام خواهش کرد:"چند دقیقه ای صبر کنیدتا چند سوال دیگر هم بشود
و بعد برای اقامه ی نماز بروید."امام با قاطعیت فرمودند:"به هیچ وجه نمی شود.”
و برای خواندن نماز رفتند.
یاد امام راحل رضوان الله تعالی علیه همیشه در قلب هایمان جاویدان می ماند.
یاد بزرگی که همیشه در همه چیز برای اطرافیان اسوه و الگو بود
و این قدر به امر نماز اول وقت اهمیت می داد،یادش گرامی.
منبع:خاطره از مجله ی فرزانگان شاهد،سال سوم شماره ی 7بهار1392ص24
شما در برداشتن موانع پیش روی زندگی ،جزءکدام دسته ای؟
بعضی وقتها اگر انسان نسبت به بعضی از مسائل عمیق بیندیشد ،می فهمد که
تمام کارهای پروردگار بی همتا ،از روی حکمت و عدالت است ،چر اکه وجود
بعضی از مشکلات برای انسا ن ،گاه زمینه ساز موقعیت هایی بهتر و والاتر می شود.
در زمان های گذشته،پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که
عکس العمل مردم را ببیند،خودش را در جایی مخفی کرد، بعضی از بازرگانان
و ندیمان ثروتمند پادشاه ،بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند.
بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد.
با و جود این ،هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت.
نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود.
نزدیک سنگ شد، بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ
را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد،ناگهان کیسه ای را دید.
که زیر سنگ قرارداده شده بود، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا
و یک یاداشت پیدا کرد،پادشاه در آن یاداشت نوشته بود: هر سد و مانعی
می تواند،یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد.
منبع:نشریه ی علمی فرهنگی قرآنی هل اتی،سال اول شماره ی 6مهرماه 1389
استاد مجتهدی رحمة الله علیه از قیافه ی بعضی ها ،می فهمید چه کسی به درد طلبگی می خورد.
استاد مجتهدی می فرمودند:من از قیافه ی بعضی ها می فهمم .
چه کسی به درد طلبگی می خورد و چه کسی نمی خورد.
حتی از قیافه ی بعضی از آنها متوجه می شوم که نماز صبح یا شب آنها
قضاشده یا نه،قاتل شهید مطهری رحمة الله علیه این جا
(در مدرسه ی استاد)طلبه بود، در پیشانی او چیزهایی می خواندم.
روزی از دستش عصبانی شدم گفتم :از این مدرسه برو بیرون ای منافق!
او هم رفت و نزد علما شکایت مرا کرد و آنها هم از من ناراحت شدند .
چند سال بعد که استاد مطهری را ترور کرد، نفاق او روشن شد.
منبع :داستان های عارفانه،شهروز شهرویی،چاپ دوم،قم:انتشارات نجبا 1381ص46
یک قاب عکس خالی برای دیوار اتاق ریاست جمهوری آینده
دیشب داشتم اخبار رو از تلویزیون می دیدم خبر نگار سوالی رو از مردم می پرسید.
به نظر شما رئیس جمهور آینده، چه عکسی رو به اتاقش بزنه بهتره؟
پاسخ های مردم به این سوال ،برام خیلی جالب بود،یک نفر گفت:
عکس شهدا رو به دیوار دفتر کارش نصب کندتا هرگز فراموش نکند ما برای
امنیت و آزادی این سر زمین مدیون خون شهداییم.
یک نفر گفت:عکس یک قبر را قاب کند تا فراموش نکند که هر کاری انجام می دهد.
باید روزی در دادگاه عدل الهی پاسخ گو باشد.
یک نفر گفت عکس نقشه ی ایران، تا بداند باید برای سربلندی کشورش
همه ی تلاش خود را به کار گیرد.
دیگری گفت:عکس یک جوان که در حال تفکر است ، جوانی که به آیند ه اش می اندیشد.
تا فراموش نکند که باید قدم های بزرگی برای تامین آینده ی جوانان ایران زمین بر دارد.
ودیگری پاسخ داد: عکس امام راحل رحمة الله علیه را به دیوار اتاقش بزند.
تا هرگز از آرمانهای امام و انقلاب فاصله نگیرد.
راستی دوست من!تو چه فکر می کنی؟
آن روز فهمیدم چقدر بعضی ایمان ها قیمتی اند!!
خداوند بزرگ این توفیق را به من داد تابرای آموزش فن مصاحبه
دو روزی را به شهر مقدس قم بروم. در مجتمع فرهنگی آموزش یاوران حضرت
مهدی عج الله تعالی فرجه اسکان داشتیم.
برایم بسیار جالب بود که نام دفتر فرهنگی مجتمع را صیانه گذاشته بودند.
و خانم بزرگواری در همان لحظات ابتدایی از سر نوشت آرایشگر دختر فرعون سخن گفت .
و این که دلیل انتخاب نامشان برای دفتر فرهنگی مجموعه این بوده که صیانه
از یاری دهندگان به حکومت مولا در زمان رجعت خواهد بود .
و سپس جمله زیبایی فرمودند:صیانه زمانی این جانفشانی را انجام داد .
که نه اسمی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله
و نه نامی از یوسف زهرا ارواحنا فداه در میان بود.
آیا ما که در زمان غیبت به سر می بر یم نمی توانیم کاری کنیم .
که جزء یکی از زنان یاریگرحکومت مولایمان باشیم؟
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
قصه ی سیب های سرخ زندگی را هر روز برای خودمان مرور کنیم.
اگر روزی همراه فرزندت از راهی عبور کنی،چند کودک را ببینی که مشغول بازی هستند.
از سبد سیبی که همراه داری ،به هر کدام سیبی بدهی .
ولی آنها نه تنها از تو تشکر نکنند، بلکه کمی از سیب ها را خورده.
و باقی مانده ی آن را به سر و صورت فرزندت یزنند و او را مجروح کنند.
قضاوت تو در مورد آنها چیست؟
راستی این قضییه مال کتابها نیست ،به اطرافت خوب بنگر.
منبع:نامه ای به خواهرم،مهدی عدا لتیان،چاپ 38مشهد
انتشارات گل محمدی1388ص25