اموات را ياد كنيم با يك صلوات
آخرين پنج شنبه تير ماه هزار و سيصد و نود و هفت است
در اين لحظات آخر كه كم كم داريم به غروب نزديك مي شويم
عزيزاني در برزخ چشم انتظار خيرات و طلب آمرزش ما هستند
شادي روح تك تك مومنين و مومنات ،صد و بيست و چهار هزار
پيغمبر، چهارده معصوم عليهم السلام، تك تك شهدا ،علما، امام راحل
رحمة الله عليه ، سيد مصطفي و سيد احمد خميني رحمة الله عليه،همه
اموات،همه اونايي كه به گردن ما حقي دارند صلوات
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
ناب ترين لحظه هايم ياد كساني ست كه دوستشان دارم.
دوستان خوبم تير ماه از راه رسيده ان شاء الله با برنامه ريزي صحيح
لحظات خوبي را در كنار خانواده براي خود رقم بزنيد.
قدر لحظه لحظه زندگيتون رو بدونيد و نفس بكشيد به ياد همه كساني
كه براي موفقيت شما تمام تلاش خود را به كار بردند و قدر دان آدمايي
كه در اطراف شما هستند باشيد.خدا قوت به همسراني كه در اين ايام
امتحانات هواي خانواده رو دارند. خدا قوت به دختراني كه هواي
مادري كه امتحان داره رو دارند.
امروز طلبه اي رو ديدم كه بعد از جلسه امتحان تلفني با دختر خانمش
حرف مي زد و لبخند رضايتي بر لبش داشت كه او حواسش به همه چيز
هست.خدا قوت به دل هاي مهرباني كه سراسر عشق است و عشق است
و عشق. شادي هاتون روز افزون….
يادگاري حوزه علميه حضرت زينب سلام الله عليها يزد
مي نويسم به ياد بانوي ايراني....
در خلوت تنهايي ام به خوباني مي انديشم كه اينك در بين ما نيستند اما تا وقتي نفس كشيدند
همه وجودشان براي خدا بود. در باره بانوي ايراني مطلب زياد است، او كه افتخار نه تنها مردم
خوب و شريف اصفهان است، بلكه افتخار عالم اسلام است .سيده نصرت امين چه كرد كه نامش
اين چنين ماندگار شد؟ او كه مثل ما روي همين كره خاكي زندگي مي كرد و آسمان بالاي سرش
همين آسمان بود. چقدر با عظمت درخشيد. بخشي از خصوصيات نابش را به فرموده شاگرد
بزرگوارش خانم ملا باشي بخوانيم.
“ایشان شخصی بود واقعا خدایی. هر چه می گفت توصیف حق بود. این بانو حکیم بود و در عین
حال عارف،مجتهد و فقیه بود، ولی عرفان بر سایر خصوصیاتش غلبه داشت .بسیار متواضع بود و
حلیم،بردبار و با گذشت؛ و جاذبه زیاد و دافعه کم داشت. مهربان و خوش بین بود.
احترام فراوانی برای دیگران قائل بود، تواضع و جاذبه ایشان مرا به نزدشان می کشاند، حاضر بود
تمام توانش را مصروف حق کند. یا می نوشت یا مناجات با خدا می کرد، اوقاتش غالبا صرف معنویت
می شد.کمتر بیرون می رفت، مقید بود و به ما توصیه می کرد به دستورات شرع، نه یک ذره کم
و نه یک ذره زیاد، عمل کنیم.
در تمام امور رعایت حق را می کرد، صفات حسنه ای را که خداوند می پسندد غالبا ایشان دارا بود.
دائما مکاشفاتی برایشان می شد که در نفحات الرحمانیه نقل شده است. از دهان ایشان غیر اوصاف
جمال و جلال حق خارج نمی شد. می گفت از آثار پی به موثر ببرید و به یاد خدا بیفتید. از مکه باز
گشته و جوان بودم(حدود20 سالگی) یکی از اقوام مادرم مرا پیش ایشان برد، حقایق فیض کاشانی
را پیش این بانوی فقیه خواندم و بسیار از ایشان بهره مند شدم. روزهای چهارشنبه،کلاس عمومی
داشت…اغلب این شعر را می خواند:
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
…من غالبا هفته ای سه روز پیش استاد می رفتم. یک دفعه که نرفته بودم …….. ادامه دارد……..
خانم ملا باشی، از شاگردان حاجیه خانم امین از یاد نامه بانوی مجتهده حجة الاسلام و المسلمین
سیده نصرت امین صص 39 الی41
خداوند محبت ایشان را به دل همه انداخته بود...
می گفت از خدا خواستم بیائی.یعنی ایشان هم به شاگردانش علاقمند بود .
عصبانی نمی شد. در رفتارشان اعتدال بود. وقتی ناراحت می شد حلیم بود.
حتی اگر کسی سوال بسیار ساده و پیش پا افتاده ای هم می کرد با حلم به
آن جواب می داد، وقتی درس را شروع می کرد و مستمعی خواستار می شد
که از مبحثی دیگر آغاز درس کند، ایشان با بردباری همان موردی را که او
خواسته بود درس می داد.خیلی توصیه می کرد که وقت را ضایع نکنید، در
معرفت خدا بکوشید،برای خدا بیاموزید،خالص شوید،مُخلِص شوید، مُخلَص
شوید…
من از 21 سالگی تا روز مرگشان هفته ای سه روز پیش ایشان بودم. یک دقیقه
وقت خود را ضایع نمی کرد. خیلی مقید بود که حتما سوالی که از ایشان می شد
جواب دهد،به حجاب خیلی مقید بود…توصیه داشت زبان خود را حفظ کنید.
می گفت نفی خاطر کنید.افکار خود را تخلیه کنید…دختر پسرشان رفته بود خارج
اول ناراحت بود که چرا از بلاد اسلام به بلاد کفر رفته است؟ ولی بعد می گفت از این
که ناراحت شدم متاثرم.باید نفی خاطر کرد طبق این آیه سوره مریم که
«اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» خداوند محبت ایشان را
به دل همه انداخته بود؛ مثل امام که همه او را دوست می داشتند. من از ایشان
از مجالسی مثل مجالس عقد و عروسی پرسیدم،فرمود هر جا را که احتمال لهو و
لعب می دهید نروید. می گفت آن چه را که زینتی است نباید جلوی نامحرم بپوشید
و کم حرف می زد، از دهانش حکمت یا اوصاف حق بیرون می آمد. خیلی منظم
بود. ساعت نماز و خوابش نظم داشت، می دانستیم الان که می رویم خدمتشان
مشغول به چه کاری هستند. از وقت خود زیاد استفاده می کرد.مکرر می گفت:
…….. ادامه دارد
"سعی کنید صفات نیک،ذات شما باشد نه حال شما"
انسان باید مراقب حال خود باشد. در هر روز اول با خود “معاهده” کنید بعد در
طی روز"مراقبه” داشته باشید، در انتهای امر خودتان را “محاسبه” کنید اگر کار
خلافی از شما سر زده است"معاتبه” داشته باشید. حال غیر از ذات است.ملکات
برای انسان می ماند؛ سعی کنید صفات نیک،ذات شما باشد نه حال شما. مکرر
می گفت مواظب باشید هر روز عمر شما به یک گونه نباشد، اگر نه مغبون هستید
…می گفت با کسی معاشرت کن که از دیدن او به یاد خدا بیفتی و از سخنش
به علم تو افزوده شود و عملش تو را به یاد قیامت بیندازذ. با هر فردی که
نشستید،ناخود آگاه رفتار و گفتارش بر روی شما موثر است. روی تعاون و به
همدیگر کمک کردن خیلی مقید بود.خیلی توصیه می کرد به گذشت کردن.
آیه” خُذِ العفو…” را خیلی مقید بود و به مصداقش عمل می کرد. رجاءشان
خیلی بود. هر کس که پهلویشان می نشست امیدش را زیاد می کرد .می گفت
با هر کس معاشری، در رفتارت با او گذشت داشته باش.معاشرین و مستخدمین
خود را بسیار تحمل می کرد ،اخلاق و رفتار ایشان برای من بیشتر از علم و درسشان
اثر داشت. می گفت سعی کن قلبت صیقلی شود تا موجودات را همان طور که
هست ببینی ،خیلی علاقه داشت که به دختران جوان خلوص را تلقین کند و از
آن ها می پرسید نیّت تو برای درس خواندن چیست؟ تا به خلوصشان پی ببرد
خودش با مشکلات فراوان و تنها از سر عشق مطالعه و تحصیل می کرد به
نجف که رفته بود از حضرت علی علیه السلام خواسته بود که اگر به معرفت
الهیه دست یافتم کتابی در فضائل و مناقب حضرت علی علیه السلام بنویسم
و سپس کتاب مخزن اللئالی را که بسیار جالب است نوشت.”
خانم ملا باشی، از شاگردان حاجیه خانم امین از یاد نامه بانوی مجتهده
حجة الاسلام و المسلمین سیده نصرت امین صص 39 الی41
پي نوشت: روحت شاد بانوي ايراني،روحت شاد بانوي عالمه اي كه در زمان
حياتت ياد خدا محور همه كارهايت بود، براي ما هم دعا كن كه خدايي
شويم و خدايي بمانيم….يادگاري حوزه علميه حضرت زينب سلام الله عليها يزد
مانوس با دعاي يا علي و يا عظيم.....
انگار همین دیروز بود که آمد و سحرهای زندگیمون رو زنده
کرد پُر بار کرد.ما را مانوس با دعای “یا علی و یا عظیم” کرد
مانوس با دعای “اللهم ادخل علی اهل القبور السرور” حس خوبی
داشتیم خوندن این دعاها، حس ارتباطي زيبا، با خدایی که همیشه
منتظر برگشت ماست.مساجد حال و هوای دیگه ای پیدا کرده بود.
از خونه که می زدی بیرون از هر سو زن و مرد را می دیدی که
وقت اذان وارد مسجد می شدند برای بر پایی نماز جماعت.
سفره ای پهن شد و بار عام به همه داده شد ،بعضی ها از سر سفره
رحمت الهی خیلی چیزها نصیبشون شد .
خدایا هر چند همه ی عمر بر سر سفره لطفت مهمان هستیم اما ماه
رمضان امسال هم مثل همه ماه های رمضان سالهای قبل داره تموم
میشه. اگه زنده بودیم که یه بار دیگه توفیق درک ماه مبارکی دیگه
رو پیدا می کنیم و اگه خدایا این آخرین ماه رمضان عمر ماست.
ما رو ببخش. اول ما رو پاک کن و بعد خاک.
خدایا به قول بزرگی خارج کن حب دنیا را از دلهایمان و زیاد کن
در دل هایمان محبت مولا علی علیه السلام رو. ماه خوبي ها ما رو
حلال كن و براي خوب شدن حال دلمون دعا كن.
دعا كن براي خوب شدن نمره بندگي مون. براي اين كه رذائل اخلاقي
رو برا هميشه تو وجودمون ريشه كن كنيم.
نوشته :مرضيه يادگاري حوزه علميه حضرت زينب سلام الله عليها يزد