آقای مفتح، انسانی بسیار تمیز و زیبا پوش بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و ادب.معرفی شاگردان ممتاز روح الله الخمینی رحمه الله علیه
معرفی شهدای شاخص انقلاب، هر شب در ایام دهه فجر
سرکار خانم امیری، همکار اموزش حوزه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد.
سلام و تبریکات ویژه به مناسبت دهه فجر انقلاب و شادی و امنیت و شکر گزاری برای انقلاب رزقتون.
-از جمله افرادی بود که در جریان حمله ماموران به مدرسه فیضیه مضروب گردید
نقل کرده است که ایشان گفت: «عبای کلفتم را انداختم روی سرم تا وقت چوب خوردن زیاد صدمه نبینم»
علیرغم این که به شدت مضروب شده بود، به همراه سایر حادثه دیدگان مدرسه فیضیه قم به منزل امام خمینی مراجعه کرد، در همین حال مجروحان بستری در بیمارستان قم را هم به دستور ساواک بیرون ریخته بودند.
این ها هم در منزل امام گرد آمدند، همه آمده بودند، عده ای با دست شکسته، پای شکسته، چشم از حدقه درآمده. وضع عجیبی بود!
یادم نمی رود که امام بی اختیار اشک می ریخت، دستمال برمی داشت و مرتب اشک هایش را پاک می کرد.
و می فرمود: « برای یاری اسلام آماده باشید. شما باید کمر بندهایتان را محکم ببندید. این صدمات در برابر اسلام چیزی نیست و … این سخنان امام تاثیر خوبی در روحیه افراد داشت».
علیرغم ضرب و شتمی که شده بود، روز بعد از حادثه به همراه حجه الاسلام علی حجتی کرمانی و چند نفر دیگر به عیادت طلاب مجروح رفت..
با تعدادی از پزشکان متعهد و متخصص آشنا و دوست بود و افراد نیازمند را به آنها معرفی می کرد. دکتر سید عباس پاک نژاد می گوید:
قبل از انقلاب بود با شهید مفتح آشنا شدم. او روحانی بود، آرام، سلیم و پاک دل. همیشه مثل رهبرش علی (عليه السلام) بود.
❣️دکتر محمد مفتح
❣️متولد 1307
❣️قبل از انقلاب 1357 چاپ مقالات در روزنامه های متعدد و تبعید به زاهدان به وسیله ساواک
❣️تاسیس مسجد قبا در تهران و امامت جماعت مسجد
❣️از اعضای کمیته استقبال در سال 57
❣️سرپرست کمیته 4 انقلاب
❣️رییس دانشگاه الهیات تهران
❣️ترور توسط گروهک فرقان سال 58 مقابل دانشگاه الهیات
✍️حجت الاسلام و المسلمين هادي غفاري می گوید :
از سال 52 به بعد، ایشان ناگهان تحول فکری عجیبی پیدا کردند و به سراغ برقرار کردن ارتباطات علمی و اسلامی گسترده، هم علمی و هم اجتماعی رفتند و دوره مفصلی را با آقای عبدالفتاح عبدالمقصود به مذاکره نشستند و از ایشان دعوت کردند به ایران بیاید. من شخصاً در جلسات عبدالفتاح شرکت داشتم. او یکی از درخشان ترین آثار عرب را درباره امیرالمومنین و خود اسلام به عنوان تاریخ تحلیلی اسلام نوشته است، در هشت جلد و بسیار کار زیبایی است. این مرد با اینکه اهل سنت بود، بسیار منصفانه و واقع بینانه وارد معرکه علی (علیه السلام) شد، نه احساسی، بلکه دقیقاً تاریخی و کار بسیار با ارزشی ارائه داد. آقای مفتح این ارتباط را به شکل بسیار گسترده ای برقرار کرد. ایشان را به ایران آوردند و مدت ها مهمان شهید مفتح بودند. من خودم در این ماجرا حضور جدی و فعال داشتم.
✍️آقای مفتح به قدری متواضع بودند که کفش های عبدالفتاح را جلوی پای او جفت می کرد، در حالی که از لحاظ وجهه اجتماعی، آقای مفتح خیلی بالاتر از عبدالفتاح عبدالمقصود بود که روحانی نبود بلکه کت وشلواری بود، ولی من مکرر می دیدم که شهید مفتح این کار را می کرد و از او جلوتر در مسجد نمی رفت.چند بار آخری که آقای عبدالفتاح عبدالمقصود به ایران آمد تا در برنامه های مسجد قبا شرکت کند، پیوسته این تواضع و خشوع را در رفتار شهید مفتح نسبت به او می دیدم. بسیار به او احترام می کرد.
✍️خانه شان حتماً رفته اید و می دانید که غالب آن موکت است. آن روزها یک جوی بود که دامن زده می شد به این که آخوندها این طورند و آن طورند. جو هم جوی بود که برخی دامن می زدند، ولی اگر کسی وارد خانه آقای مطهری یا آقای مفتح می شد، می دید آن جا یک صندلی ای هست که بیست سال کار کرده، ولی تمیز بود. آقا زاده هایشان شهادت خواهند داد که میز تحریرشان یک میز بسیار بسیار قدیمی در اتاق کوچک خانه بود با یک چراغ مطالعه خیلی کهنه، اما همیشه تمیز. آقای مفتح انسانی بسیار تمیز و زیبا پوش بود و به نظافت خانه و کتابخانه و ابزارش توجه داشت و البته امکانات امروزی را که خیلی ها داشتند، ایشان به هیچ وجه نداشت. ماشین قدیمی، زندگی قدیمی، ماشین قراضه قدیمیش که گاهی با ایشان می رفتیم، با سروصدا و تالاق و تولوق ما را به قم می رساند. ماشنیشان به هر حال ماشین مستعملی بود. تا آخر هم ایشان ساده زیستی را حفظ کردند.
یک سوره قدر برای شهید مفتح عزیز تلاوت کنیم .ان شاء الله از تلاش و مجاهدت بی نظیر شهید مفتح برای جوانان، به ما هم عنایت شود.
با تشکر از خانم امیری بزرگوار در گروه خانه بهشتی / یادگاری حوزه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها